گــنــدمــ پــرس: امروز آلبوم عکس های گوشی ام را که ورق می زدم پدر را دیدم با موهای مشکی و صورتی جوان و شاداب در ابتدای استخدامی در شغل پر زحمت حسابداری.
همینطور با جلو رفتن عکس ها،دقایق و ساعات و روزها و سالها جلو می رفت و موی سیاه پدر سپید می شد و بر روی مهربانش خطوطی از جنس گذر قافله ی عمر خودنمایی می کرد.
پدرم ، روز حسابدار ،بهانه ای شد برای باز کردن چشمان نابینای پسری که سالهاست تلاش بی وقفه ی پدر را برای عشق به میهن و فرزندانش ندیده.
بهانه ای شد تا چشم بگشایم و بر انگشتانت که موکب قلم زدن به راستی و درستی بود ،دانه دانه بوسه زنم و در مقابل بزرگی قلبت و عظمت تلاشت سر تعظیم فرود آورم.
گرچه هر دم که می گذرد برای قدر دانستن دیر می شود و دیرتر و فرصت بودن ها کمتر اما از همین ثانیه قدرت را بیش از پیش خواهم دانست.
امروز در کنار عطوفت نگاهت به یاد آوردم که حسابداری و حسابرسی از مشاغل سخت و سنگین است و در این سالیان بلند اما کوتاه و گذرا! چه سخت تلاش کردی برای به ثمر نشاندن نهال وجود ما در کنار نهال انصاف و حقیقت .
و چه سخت چون باغبانی بی ادعا، درخت جان فرزندانت را آبیاری نمودی و باغ آینده شان را سبز و روشن ساختی.
سی سال،سی آینه روبروی پاکی و صداقتت سجده کرد و تو در لابلای اعداد و ارقام و جمع و تفریق اسناد مالی، به من آموختی که واقعیت،حقانیت و حسابرسی به اسناد و اعمال زندگی، اولین و مهم ترین کار است برای ترسیم درست آینده مان.
پدرم !روزت،روز حسابدار،مبارک!
و شانه هایت تا همیشه استوار
که استواری و پایداری میراثی ست که خاک مرد آفرین و حماسه زاد سیستان برای مردمان راستینش به یادگار گذاشته.
مجتبی نورا