ادب نامه ی سیستان و بلوچستان همراه با وحیدکیخامقدم،معصومه هرمزی مقدم،محمدیاسین جلال زهی وسانازشهنوازی

  • کد خبر : 26590
  • ۱۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۸:۵۲

به یاد او کاش می شد توراقدم بزنم دست دردست این خیابان ها مانده ام این بهاررا بی تو چه کنم باهجوم باران ها   گاهی سکوت بهترین راه چاره است سکوت کن و دورشو از هرآنچه تورامی شکند وهرآنچه برچهره ات غبار اندوه می تکاند. سکوت شعر می شود،هنر می آفریند،عاشق می سازد وبه […]

به یاد او

کاش می شد توراقدم بزنم

دست دردست این خیابان ها

مانده ام این بهاررا بی تو

چه کنم باهجوم باران ها

 

گاهی سکوت بهترین راه چاره است

سکوت کن و دورشو از هرآنچه تورامی شکند وهرآنچه برچهره ات غبار اندوه می تکاند.

سکوت شعر می شود،هنر می آفریند،عاشق می سازد وبه تومجال می دهدتابیندیشی به آنچه دوست می داری وهرآنچه دوست ترمی داری

سکوت کن ،

        سکوت می کنم.

ادب نامه

سیستان و بلوچستان

پیشکش سکوت نگاهتان

سانازشهنوازی13مرداد94

 

 

وحید کیخامقدم

IMG-20150804-WA0002

 

سبد های انتظار

کارمندیم و کارریشه ی ماست

پشت درانتظار پیشه ی ماست

تلخی روزگار جامه ی ما

نامه ی بی جواب نامه ی ما

همچوساعت دقیق ماراکار

چون ترازوبه شانه هامان بار

گرچه چونان درخت پرثمریم

درادارات چرخ وبال وپریم

وقت پاسخ دهی به بالادست

بارهامی شویم کوچک وپست

مرگمان نیست غیرخشم رئیس

چشم گفتن دروغ؛پیش چشم رئیس

خواهش وحرف های مااین است

که رئیسا هزینه سنگین است

آرزومان اضافه کاری هست

واتاقی ومیزکاری هست

جزرفاه انتظارمان نبود

جیب خالی قرارمان نبود

گرسبدهای ماشود بسیار

می توان شد انیس خانه و یار

ورنه بالنگ کفش و دمپایی

می شوم صبح و شب پذیرائی

 

 

 

معصومه هرمزی مقدم

IMG-20150804-WA0014
 
تو را می شناسند شب های دلگیر کوفه
 
همان ناشناس غریبی که باب المراد است
 
جهان از خُم زمزم چشم تو جان گرفته
 
و دست نجیبی که خود تیغ تیز جهاد است
 
تو نخل شکوهی تو گنجینه ی هل اتایی
 
تو سقای توحید و کوثر نشینی ، امیری
 
توحیدر،مکرر،تویی بوتراب،آفتابی
 
تو مرآت پاک خداوند بر روی دوش غدیری
 
تو خیبر شکن،بدرپیشه و خندق ستیزی
 
تو بوی نجیب خداوند یکتای سبحان
 
تو که ذوالفقار عدالت ز تو حیدری شد
 
تو روشن ضمیری امیری تویی بحر عرفان
 
و عرش از ندای علی پرشد آن لحظه ای که
 
نبی مکرّم تو را هم وصی هم ولی خواند
 
یقین آن طرف تر خداهم به گوش ملائک
 
علی(ع)یاعلی(ع)یاعلی(ع)یاعلی(ع)خواند
 
 

 

 محمد یاسین جلالزهی نیا 
 
IMG-20150804-WA0005

 
 
دیوانه ترین شاعر چشمان تو  هستم 
عمریست که من زائر دستان تو هستم 
 
ای دختر ارباب سیه چشم کج ابرو 
من عاشق ابرو و دو مژگان تو هستم 
 
ای حضرت بانو  تو کجایی که هنوزم
آواره و بیچاره به زندان تو  هستم 
 
قاری نشدم حضرت خاتون به هوایت 
شرمنده ولی اُمیِ  قرآنِ تو هستم 
 
در چاه تو افتاده ام و در طلب عشق
من یوسف گم گشته ی کنعان ِ تو هستم 
 
از شور لبت طعم غزل بس که قشنگ است
من عاشق لب هایِ نمکدانِ  تو هستم 
 
در مدرسه ی عشق تو آموخته ام چون
عمریست که من یارِ دبستان  ِ تو هستم 
 
سوغات چه داری ز سفرهای درازت 
من در به در زیره ی کرمان  ِتو هستم 
 
از مشرق لب های تو شیرین شده شعرم
آشفته ی لب های غزلخوان تو هستم 
 
از تیزی اَبروی تو عمرم به فنا رفت
دل بسته ی آن لو لو و  مرجان تو هستم 
 
فتنه اگر از چشم تو یک دم نگریزد 
قربانی  فواره ی  بُهتان  ِ تو هستم 
 
این شعر و غزل ها شده ارزانی چشمت 
من حافظِ اشعار ِ دو دیوان  ِ تو هستم 
 
اصلا تو بگو هر چه دلت خواست عزیزم
 من خسته شدم بس که پریشان  ِتو هستم
سیبی شده ام منتظرم تا که بچینی
من تشنه ی زیبایی دندان ِ تو هستم 
 
بمپور  ِ نگاهم به رهت آمده بانو 
من عاشق ِ شب های سراوان  ِتو هستم 
 
تو دختر تُجار بلوچی شده ای خوب 
من مشتری پسته ی خندان تو هستم 
 
توضیح : بمپور نام شهری کهن ، با قدمتی تاریخی و بزرگ،در جنوب شرقی کشور،استان  سیستان و بلوچستان

 

 

 

سانازشهنوازی

IMG-20150804-WA0003

 

عشق یک  اتفاق بی قانون
 توی یک بازی نفس گیر است 
دل نبازی همیشه غمگینی
دل ببازی دلت ….دلت گیر است 
 
دل همان پنج بی سرانجامی ست 
که مدام از حساب افتاده
دفترت رانبند ماهیگیر
عکس ماهی در آب افتاده
 
لهجه ی آب را نمی داند
آفتابی که بر زمین افتاد
مرد باش و خودت قضاوت کن:
چه کسی دل به عطر گندم داد؟   
 
باشد این راه را نخواهم رفت 
جاده یعنی تداوم یک درد
اینکه در هر قدم بدانی نیست 
سهم تو ،آنکه باورت می کرد
 
باورم کن! اگرچه بارانیست 
سقف این کلبه های پوشالی 
چکه چکه بدون چشمانت
می چکم بر سکوت این قالی
 
شب شد و از ستاره لبریز است 
بام این جاده های تکراری 
پای قول خودم نمی مانم 
از سرم دست بر نمی داری!
 
عشق یعنی خودت بدانی درد…
درد دارد ….و عاشقش باشی
او نمکدان به دست هم باشد 
تو، دعا گو که لایقش باشی
 

 

 
                                                   
لینک کوتاه : https://gandomkhabar.ir/?p=26590

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 23در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۲۳
  1. سکوت گاهی بلندترین فریاد است
    دست ودل مریزاد بانو شهنوازی عزیز
    احسنت به شاعران توانای این مرزو بوم .با شعر جناب کیخامقدم آشنا بودم
    و از خواندن اشعار سایر عزیزان لذت بردم
    زنده باد گندمزار طلایی گندم پرس

  2. سلام و خسته نباشید
    راستی چرا شعرا اینجوری یه

  3. خیلی زیباست اشعار شاعران
    خانم شهنوازی بابت زحمت این صفحه سپاس
    تلاش تون پایدار

  4. درود بر خانم دکتر تاک، جناب آقایان اسکندری و سیاوش
    متوجه سوالتون نشدم برادر ارجمند،شعرها چگونه است؟

  5. سلام خدمت سروران عزیز اشعار بسیار زیبایی بود امیدوارم همچنان شاهد آثار زیبا از شاعران توانمند این خطه باشیم

  6. درود بر شهر فراموش و خاموش
    با گاهی فریادی

  7. بسیار قوی، زیباست، آفرین باد گرینش و چچینش تان

  8. با سلام و تبریک به خاطر داشتن چنین شعرای خوبی در استان.
    راستی یک سوال هم داشتم،
    چرا دیگر از دلنوشته های دکتر مهدی دهمرده در سایت خود استفاده نمی کنید.
    به راستی که دل نوشته هایش واقع گرایانه، به جا و زیبا بود. سوز خاصی داشت و بر دل می نشست.
    اگر از همان نوشته های قبلی نیز دوباره در سایت بگذارید خوب است.
    با تشکر

  9. درود بر همت بلندتآن هنرمندان و هنر آفرینان سیستان
    زیباست و دلنواز که در این وانفسای طوفان و عطش از جام جان و اندیشه ی رستم زادگان و رودابه زادها شهد شعر می نوشیم.پایدار باد صدای هنر و هنرمند سیستانی

  10. درود بر استاد وحید کیخا با اون لنگه کفشش

  11. سلام بسیار عالی عزیزان ان شاءلله موفق باشید

  12. هر چهار شعر زیبا بود و لذت بخش…دست مریزاد

  13. سلام و درود ..ممنون از دوستانی که نظر دادند و پسندیدند اشعار را ..از مدیریت ادبنامه سیستان خانم شهنوازی هم سپاس و متشکرم

  14. سلام : همیشه بام های سیستان صدای دیگری می داده اند ودلپذیر .واینک همچون گذشته شاعران ،این بام های شعور ودانایی ، با طنین دلربای دیگری تاک مستی افکنی را در صحرای عطش ناک قلوب سیستانیان غرس نموده و خود را همچون اسکندر با آبخورشت آب حیات سرزمینشان، سیستان، جاودانه می کارند . درود بر تمام !

  15. این صفحه براستی مظلوم واقع شده مثل ادبیات و فرهنگ سیستان و بلوچستان
    چرا؟ ،

  16. درود بر همه یاران ادب نامه سیستان
    از سوی همراهان ارجمند چند سوال مطرح شده که پاسخ به آنها را وظیفه می دانم :نخست در مورد دلنوشته های آقای دکتر دهمرده، دوست بزرگوار این صفحه در خصوص معرفی شاعران و آثارشان می باشد اگر جناب دهمرده هم شعرهایشان را برای سایت ارسال بفرمایند حتما بررسی و در صورت گنجانده شدن در تعریف شعر، استفاده خواهد شد.

    • باسلام وخسته نباشید .دلنوشته های جناب دکترمهدی دهمرده خداروشکر طرفداران بسیاری دارد ،لطف کرده ودلنوشته های زیبای دکتردهمرده را روی سایت قرار دهید.خصوصاً،دلنوشته زیبای ابرها وقلبها..لطفاً،ثبت شودبرای چندمین باراست کامنت میگذارم..

  17. و پس از آن؛برادر بزرگوارمان آقای سیاوش سوالی مطرح فرمودند که در پاسخ درخواستمان برای شرح منظورشان سوال دیگری طرح شده،این صفحه مظلوم واقع شده،چرا؟
    دلیل مظلومیت این صفحه از نظر شما چیست؟ بفرمایید تا با راهنمایی و رهنمودهای شما و دیگر اساتید و دوستان تا حد امکان رفع شود.سپاس

  18. سلام
    حرکت حرکتی خوب و معرفی شاعران سیستانی اتفاقی میمون است برای همه دست اندرکاران خصوصا بر و بچه های گندم پرس آرزوی موفقیت دارم اما:
    بنده با اشعار دوست عزیزم وحید کیخا آشنا هستم و حق دارم بگویم که مصرع دوم بیت ششم یا اشکال تایپی است و یا نقل قول نادرست خلاصه در این مصرع یک جای کار می لنگد و این مصرع اشکال شدید وزنی دارد که به یقین به کار وحید عزیز مربوط نیست چون ایشان خود وزنه ای هستند در ادبیات سیستان
    در شعر خانم هرمزی مقدم هم چون قالب چهارپاره است کاش به شکل چهارپاره و مثل شعر خود خانم شهنوازی نوشته می شد(بین هر دو بیت یک فاصله)
    و در مورد شعر دوست شاعرم آقای جلالزهی نیا:
    زبان و اندیشه قوی است و رگه های زیبایی از شعر امروز دارد اما:
    دوست خوبم بر اساس قواعد قافیه دو واژه «چشمان» و «دستان» در بیت اول و حتی «مژگان» در بیت دوم هم قافیه نیست و با توجه به زیبایی شعر تان بد جوری توی ذوق می زند ضمن این که می شودکوتاه تر شعر گفت تا به استخوانبندی آن لطمه نخورد
    شعر زیبایی بود
    با سپاس

  19. سید احمد بزرگوار،در خصوص اشعار سرکارخانم هرمزی مقدم و جناب آقای وحید کیخامقدم ارجمند نیاز به توضیح است :
    به دلیل عدم حضور این عزیزان در سیستان،با کسب اجازه از ایشان، شعر خانم هرمزی از وبلاگ شخصی شان با همین ترتیب نوشتار و شعر جناب کیخا از سایت شعر نو(شاعران ایران) برداشت شده _ به نظر می رسد که این مصرع؛ چشم گفتن به پیش چشم رییس ،بوده که البته باید برای نظر نهایی تا حضور خود ایشان منتظر ماند- .
    درباره ی شعر جناب جلال زهی نیز باید گفته شود ایشان با اشراف به ایراد در قافیه به دلیل استفاده مکرر از “الف “و” نون” جمع ، اثر را در اختیار ادب نامه گذاشته و حتما در نسخه های منتشر شده بعدی به این ظرایف توجه و تصحیح می فرمایند.
                              با سپاس و امید همراهی هماره تان

  20. سلام بر دوست عزیز جناب حسینی ..در بحث قافیه کاملا درست می فرمایید قربان ..بنده حقیقتا در این مورد متوجه نشده بودم .بلندی شعر هم به این دلیل بود که توی ی شرایط خاص گفتم شعر رو ..نکات ریز و زیبایی رو بیان کردین و به قول خانم شهنوازی حتما در اشعار بعدی توجه بیشتری خواهد شد ..ممنونم

  21. …دراین ناکجای خشک تشنگی، ازکجاست بارش بی قرار واژه ها؟ از کجا؟ درود بر خانم شهنوازی،میار امروز شعر سرزمین ما…

  22. درود بر شما استاد خسروی و اندیشه ی سبزتان
    بارش این واژه ها به برکت ابرهای باران زا و زیبایی آفرین رادمردان و شیرزنان نیک سرشت این سرزمین است.
    نازنینان نیکو تباری چون شما که پرخاش شن ماسه ها نیز طراوت وجودشان را از بین نخواهد برد.پایدار باشید استاد