گــنــدمــ پــرس:زماني كه از اعتدال مثل هر مفهوم ديگري و به خصوص در حوزه فرهنگ سياسي سخن مي گوييم،هميشه بايد ان رادربسترهاي زماني و مكاني قرار دهيم و اينكه تلاش كنيم براي ان مشخصات و تعاريف جهان شمول و ابدي و ازلي بيابيم،بيهوده و نادرست است.
در اروپاي نيمه قرن بيستم، مفهوم اعتدال در برابر فاشيسم هيتلري كه مي رفت تا جهان را به نابودي بكشد،چندان معنايي نداشت و همه گروه ها از احزاب راست دموكرات تا چپ افراطي در ابتداي دهه ١٩٤٠بر ان بودند كه بايد در برابر اين خطر دست به شديدترين و راديكال ترين اقدام يعني جنگ متعارف يا جنگ چريكي زد.
در حالي كه سه دهه بعد از اين وقايع ، يعني در اواخر دهه ١٩٧٠تقريبا تمام اهل انديشه و مردم عادي با راديكاليسم خشونت اميزي كه حركات تروريستي در كشورهاي اروپايي پديد اورده بودند، مخالفت مي كردند و معتقد بودند به رغم خشونت اشكار
سرمايه داري نبايد به سوي رفتارهاي مشابه رفت و بايد اعتدال و ميانه روي در روش هاي مبارزاتي را حفظ كرد و لو انكه از لحاظ موضع گيري هاي فكري بسيار راديكال بود.
به طور كلي اعتدال را مي توان در شرايط كنوني يعني در ابتداي قرن بيستم و يكم و در روابط كنوني ژئوپليتيك جهان چنين تعريف كرد:
پرهيز از خشونت و راه حل هاي سر سختانه اي كه ساختارها، نهادها ،و رفتارهاي اجتماعي را زير و رو ميكند و تبعا بهاي ان نيز سنگين بوده و لزوما ضمانتي نيز براي رسيدن به نتايج بهتري از اعتدال ندارد.
به عبارتي ديگر ، بايد به نوعي قواعد بازي “ملي” و “بين المللي” را در عرصه هاي مختلف به ويژه عرصه سياسي پذيرفت و بر اساس قوانين و با پرهيز از تند روي و خشونت به سوي اهداف خود حركت كرد.
بنابراين در يك كلام مهم ترين مولفه هاي اعتدال در حال حاضر را بايد قانون گرايي، خشونت گريزي كامل، افزايش آزادي ها ، و رعايت و تضمين حقوق اقليت هاي گوناگون زباني ،قومي، ديني،سياسي و كاهش نابرابري ها ، فساد و بي عدالتي و نابرابري اجتماعي ، ميانه روي در گفتار و رفتارهاي سياسي و تلاش براي رسيدن به نوعي خرد جمعي كه بيشترين ميزان از كنشگران اجتماعي را در يك نظام با يكديگر سازش دهد و مخرج مشتركشان باشد، دانست.
زهرا اربابی