گندمـــ پرس : السلام و علیک یا فاطمه الزهراء
دکتر مهدی دهمرده : زمزمه در و دیوار
ای خدا خانه من کی رود از یادم،
خانه شعله ورم کی رود از یادم.
ای خدا محسن من نرود از یادم،
آن جگر گوشه من نرود از یادم.
آه و درد دل من کی رود از یادم.
در و دیوار همان خانه من، شاهد است بر ستم وارده بر محسن من.
کاش ای دیوار به در می گفتی، که در خانه آن بی بی عالم هستی.
حرمت خانه به در می باشد،
حرمت کل جهان بابت حیدر باشد.
کاش ای در تو نبودی آنجا، من دیوار به جایت بودم. می شکستم قلم پایش را، حفظ می کردم حرمت و جانش را. بعد ضربت زدنت بر بی بی، کل عالم همه لرزان گردید، بابت قلب و دل آن بی بی کل دنیا همه گریان گردید. کاش ای در تو نبودی آنجا، من دیوار به جایت بودم. حفظ میکردم حرمت آن خانه، هر پلیدی نتواند که رود در خانه. خانه فاطمه آن لحظه، کلبه احزان شد،
بابت ضربه تو، این جهان زندان شد. ای در تو چرا بی حرفی، بابت کار خودت هیچ جوابی داری؟
که در این لحظه در خانه به حرف آمد و گفت: بعد آن ضربه در آتش سوختم، بابت جرم خودم دود شدم، از زمین دور شدم. کاش ای دیوار تو هم می دیدی، که در آن لحظه در آتش سوختم.
دگر آن خانه نیازش به در و دیوار نیست، حرمت خانه به در دیگر نیست.
حرمت کل جهان آن لحظه، از زمین رفت و دگر باز نگشت،
تا به امروز دگر روز خوشی بر در و دیوار نگشت.
بعد آن فاطمه، دلها همگی سنگ شدند، چون که دنیا همه در پای همان فاطمه بود،
همگی در گرو درد دل فاطمه بود. بعد آن ضربه دگر فاطمه فریاد کشید، آن علی بابت آن ضربه دلش آه کشید.
کمر حیدر عالم بشکست آن لحظه، کمر بی بی عالم بشکست آن لحظه.
ای خدا جرم من چیست که دیوار شدم، پایه آن در بی حرمت و بی عار شدم. ای خدا من و دیوار به هم بد کردیم، هم به خود هم به علی بد کردیم. ای خدا ما به امانت که علی داد به ما خیانت کردیم.
ای علی کلبه احزانت کو، فاطمه، قلب و دل و جانت کو.
فاطمه پیش پدر رفت علی، حرمت کل بشر رفت علی
خانه شعله ورم کی رود از یادم.
ای خدا محسن من نرود از یادم،
آن جگر گوشه من نرود از یادم.
آه و درد دل من کی رود از یادم.
در و دیوار همان خانه من، شاهد است بر ستم وارده بر محسن من.
کاش ای دیوار به در می گفتی، که در خانه آن بی بی عالم هستی.
حرمت خانه به در می باشد،
حرمت کل جهان بابت حیدر باشد.
کاش ای در تو نبودی آنجا، من دیوار به جایت بودم. می شکستم قلم پایش را، حفظ می کردم حرمت و جانش را. بعد ضربت زدنت بر بی بی، کل عالم همه لرزان گردید، بابت قلب و دل آن بی بی کل دنیا همه گریان گردید. کاش ای در تو نبودی آنجا، من دیوار به جایت بودم. حفظ میکردم حرمت آن خانه، هر پلیدی نتواند که رود در خانه. خانه فاطمه آن لحظه، کلبه احزان شد،
بابت ضربه تو، این جهان زندان شد. ای در تو چرا بی حرفی، بابت کار خودت هیچ جوابی داری؟
که در این لحظه در خانه به حرف آمد و گفت: بعد آن ضربه در آتش سوختم، بابت جرم خودم دود شدم، از زمین دور شدم. کاش ای دیوار تو هم می دیدی، که در آن لحظه در آتش سوختم.
دگر آن خانه نیازش به در و دیوار نیست، حرمت خانه به در دیگر نیست.
حرمت کل جهان آن لحظه، از زمین رفت و دگر باز نگشت،
تا به امروز دگر روز خوشی بر در و دیوار نگشت.
بعد آن فاطمه، دلها همگی سنگ شدند، چون که دنیا همه در پای همان فاطمه بود،
همگی در گرو درد دل فاطمه بود. بعد آن ضربه دگر فاطمه فریاد کشید، آن علی بابت آن ضربه دلش آه کشید.
کمر حیدر عالم بشکست آن لحظه، کمر بی بی عالم بشکست آن لحظه.
ای خدا جرم من چیست که دیوار شدم، پایه آن در بی حرمت و بی عار شدم. ای خدا من و دیوار به هم بد کردیم، هم به خود هم به علی بد کردیم. ای خدا ما به امانت که علی داد به ما خیانت کردیم.
ای علی کلبه احزانت کو، فاطمه، قلب و دل و جانت کو.
فاطمه پیش پدر رفت علی، حرمت کل بشر رفت علی