شهرگندمــــ : درد دلی با رامبد جوان و سخنی با خودمان نویسنده سیستانی.
سلام
رامبد جوان عزیز
من یک سیستانیم حرفهایم را بشنوید میخواهم بر دستانتان بوسه زنم می خواهم باتمام وجود خادمت باشم..میدانی چرا؟؟
چون مطمئنم شما با تمام وجود سعی داری مردم نازنین ایران را شاد نمائی وشاد ساختن این مردمی که در راه خدا و اعتلای دین خدا سخت ترین شرایط را همواره تحمل میکنند کاری است بسیار گرانمایه و شایسته تقدیر.
خسته نباشی برادر ….
اما باشمایم مردمان نیک سیرت سیستان :شما مرا متعجب ساختید/ میدانید چرا؟؟
شما که چراغ تمدن ایران در شش هزار سال قبل ازشما نور گرفت…
شما که قهرمان اساطیری ایران زاده اب و خاکتان است …
شما که از سرزمینتان الهه اب و افتاب در اوستا اشکار است…
شما که اول مسلمانان وشیعیان ایران زمینید…
شما که زنانتان گیس بریدند و حاضر به سب علی نشدید…
ای سیتانیان ای دارالولایه نشینان…
هجده سال رنج خشکسالی را در تنهایتان با تک تک سلول های خود حس کردید فقر را به جان خریدید دم بر نیاورد…
شما که شیر بچه هاتان هشت سال باصدام این دیو زشت و یک دنیا حامیانش جنگید چه جنگی که همه خوب میدانند هرکجا فدایی میخواستند سبقت میگرفتید از همه ایرانیان غیور/شاهدم جنازه بر سر خار حسین عالی است یا که پیشانی شکافته قاسم میر حسینی است یا که قد رعنای خمیده عباس سارانی و خدری و شهرکی و هزاران ناز دانه دیگر سیستانسیت…
با شمایم عزیزان دل هنوز که هنوز است جان میدهیم بر میهنمان
ایران یک مطهری داد که شما خوب میدانید سیستانیست/ سیستان هر روز معلم میدهد برای پایداری این ایران این بیشه شیران…
با شمایم های عزیزانم شما که در راه وطن ازهمه چیز گذشتید از جان و مال و زن و فرزند ………….
حال وقت شادیست حالا مردم ایران میخواهند شاد باشند نیاز به خنده دارند دوست دارند در کنار زن وبچه هاشان در تهران و شیراز و اصفهان و مشهد و تبریز و خلاصه شمال سرسبز وجنوب پربرکت در حالیکه در یک شب زمستانی درکنار گرمای شومینه هاشان و برسر سفره شامی با دلی ارام و با امنیتی همیشگی بخندند , بگذارید به ماااا بخندند به ما سیتانیان که همه چیزمان را در راه ایران و اسلام دادیم بگذارید بخندند شاید این اخرین کاری است که سیستان وسیستانی برای ایران عزیز می تواند انجام دهد
پس به ما بخندید وبدانید که سیستانی/فداکارانه شاد است به شادی شما.