
روزهای زیادی نیست که ماه میهمانی خدا به پایان رسیده.
در گرمای توان فرسا و آفتاب سوزان گرسنگی و تشنگی کشیدیم تا درک کنیم حال گرسنگان و تشنگان را.
چقدر آموختیم؟ چقدر دیدیم؟ چقدر….؟
از خیابان ها و پیاده روها که می گذریم فقط کافی ست نگاهی ، نه از سر دقت ، به اطرافمان بیندازیم ، شهر پر است از چشمانی که در طلب یک لقمه نان این سو و آن سو را می کاوند و دستانی که نیازمند یاری اند.
دست چند نفر را گرفته ایم؟
حال چند نفر را درک کرده ایم؟
می گویند : سواره را غم پیاده نیست ، سیر را غم گرسنه.
باید گرسنه بود که حال گرسنه را فهمید و یتیم بود که درد یتیمان را.
علی نوجوان 17 ساله ای از همین دیار است که سالهاست اندوه یتیمی را چشیده و سالهاست دور از لمس دستهای پدر و تکیه بر شانه هایش ، مرد شده و سرپرست خانواده . این را وقتی بهتر می بینیم که در کنار قد کشیدن ، پیش از مرد شدن ، جوانمردی را آموخته.
خنده هایش هنوز طعم کودکی می دهد اما درسهای زیادی از کتاب مردانگی را ورق زده تا به اینجا رسیده که : بدون اینکه خانواده متوجه شوند , اندوخته ی یک ساله ش را کنار بگذارد و با کمک دوستان همکلاسش در مدرسه ی منصور با همکاری رئیس بهزیستی این شهر ، برای کسانی که دردشان را می فهمد ، برای خانواده های کم بضاعت و بی سرپرست ادیمی 50 سبد کالا شامل : مرغ ، برنج ، روغن ، ماکارونی و رب گوجه تدارک ببیند.
پنجاه سبد مهر ، مرهم کوچکی ست برای زخمهای عمیق جامعه اما روایت بزرگی ست از یتیم نوازی نوجوانی که یتیمی را نفس کشیده.
کاش بیاموزیم پیش از آنکه تجربه کنیم “
علی نورای نازنین ، گندم پرس از سوی همه ی سیستانیان ، رادمردی ات را به پدرت زنده یاد ذبیح الله نورا ، خانواده ات و خودت تبریک می گوید.
قد کشیدنت مبارک
گندمــ پرس : وقتی از این موضوع مطلع شدیم , به سراغ علی رفتیم , اما قبول نکرد که مصاحبه ای انجام دهد و تنها با وساطت داییش چند عکس و جزئیات این کار بزرگ را دراختیارمان قرار داد , بواقع جای چنین مردان بزرگی در برنامه های تلویزیونی همچون ماه عسل خالی بود.