صفحه اصلی > ویژه : تجویز نابسامانی در دفترچه ی بازاری زابل

تجویز نابسامانی در دفترچه ی بازاری زابل

گندم پرس: برای خرید راهی مسیر بازار میشوم و بعد از پیاده روی از سمت خیابان امام خمینی به طرف بازار؛با تونلی مواجه میشوم که در عین حضور چندین فروشنده پر است از میوه ها و سبزیجاتی که هیچ جلوه ی زیبایی ندارند.
 
IMG-20160106-WA0007
 
انقدر این تونل شلوغ است که راهی پیدا نمیکنم برای رد شدن از آن،کمی راهم را کج میکنم و به سمت خیابان میروم…
 
در کنار خیابان خانم هایی را میبینم که بر روی زمین نشسته و سبد سبزی را برای فروش در جلوی خود قرار داده اند؛با خودم بیشتر فکر میکنم و کلنجار میروم که اینجا ایستگاه تاکسی است یا زمین فروش سبزی؟!سبزی های ردیف شده حکایتی از تمییزی ندارد آن هم در خیابان و کنار جوی فاضلاب شهری!!چراغ ذهنم خاموش میشود و هیچ پاسخی از مرکز سلامت بازار دریافت نمیکند.
 
 
IMG-20160106-WA0013
 
هنوز از تونل میوه و تره بار فاصله نگرفته ام و تصمیم میگیرم وارد تونل شوم.
 
هنوز قدم اول را بر نداشته ام که گوجه ای زیر پایم له میشود؛وقتی به زمین این تونل ناپاک مینگرم و به آسمان یکرنگ و صاف و آبی زابل می اندیشم؛سودای آسمانی شدن به سرم می افتد.در قدم به قدم این تونل اگر چیزی زیر پایت له نشود و کثیفی و نابسامانی این مسیر را بیشتر نکند باید تعجب کرد.
 
IMG-20160106-WA0009
 
از تونل میوه و تره بار میگذرم  و با یقین میتوانم بگویم فضای آلوده اش جز تشدید بیماری چیزی برای مردم به ارمغان نمی آورد.کمی جلوتر پیرمردی نشسته و پارچه ای را پهن کرده و بدون هیچگونه سابقه ی پزشکی دارو تجویز میکند؛در داروخانه ی سیار پیرمرد؛ قرص های آفتاب گرفته ای وجود دارد که دوای هیچ دردی نیست!!جالب تر اینکه پیرمرد دارو فروش بسیار خرسند است از فروش داروهایی که هیچ دردی را درمان نمیکند.
 
IMG-20160105-WA0009
 
از کنار داروخانه سیار عبور میکنم و کمی جلوتر میروم؛شاید بتوان گفت اینجا قلب بازار است.هر چه دنبال یک مسیر هموار میگردم تا بتوانم راحت تر قدم بردارم اما راه دشواری درپیش دارم ؛یک گاری موز فروشی،بساط پهن شده در گوشه و کنار بازار از میوه و لباس گرفته تا اسباب بازی برای کودکان و انگشتری هایی که اتفاقا مشتری های زیادی هم دارد.
 
IMG-20160105-WA0008 IMG-20160106-WA0004
 
به محل تجمع مردم در بازار نزدیک میشوم؛هم مشتری ها و هم فروشنده های انگشتر در وسط بازار نشسته و چانه میزنند تا بالاخره به یک قیمت توافقی برسند.مسیر را ادامه میدهم و از همهمه و شلوغی و فضای ناسالم بازاری که میتوانست بهتر از اینها باشد خارج میشوم .
 
با خودم راه حل ها را مرور میکنم:اینکه اگر یک فضای سالم و ساماندهی شده برای فروش محصولات  وجود داشته باشد؛اگر قلب و مرکز بازار محل تجمع فروشنده های دوره گرد نباشد؛اگر با افتتاح غرفه هایی در تونل وحشت این مسیر؛یک بازار میوه و تره بار سالم ایجاد شود و هزار و یک اما و اگر دیگر …
 
بازار قلب توسعه ی اقتصادی یک شهر است و شهروندان انتظار دارند تا شهرداری با توجه به این امر فضای مناسبی را برای زیبایی شهری ایجاد نماید

مدیرمسئول

مقالات مرتبط