صفحه اصلی > سایر خبرها : حکایت دردها و رنگ ها

حکایت دردها و رنگ ها

گندمــ پرس : دردها و رنگها به قلم دکتر مهدی دهمرده

دردها زمان نمی فهمند،
دردها بی بهانه می گردند،
زندگی پر از درد است،
زندگی پر از رنگ است،
عاقبت همان مرگ است. 
مرگ رنگها سخت است،
فکر مرگ همچنان تلخ است.
تلخی روزگار پر رنگ است،
روزگار همچنان پر ز نیرنگ است.
زندگی همیشه کم رنگ است، قدرت خدا همیشه پررنگ است.
کاش آدمی کم رنگ بود یا که اصلا ذات او بی رنگ بود.
رنگها بی بهانه می آیند، دردها شدید می مانند.
دردها و رنگها همیشه همزادند.
دل بی رنگ، در جهان تنهاست،
دل بی رنگ، در جهان یکتاست.
همه دنبال بهترین نوع رنگها هستند،
غافل از برترین نوع رنگها هستند،

برترین نوع رنگها بی رنگیست، سادگی و فقط جوانمردیست.
ای خدا چه قدر بی رنگی، در جهان همیشه میگردی،
هستی تو همش ز بی رنگیست، نیستی ما همش ز پر رنگیست.
آسمان، چقدر زیبایی، تو به رنگت چقدر می نازی،
تو بدان همیشه میمانی چون که یک رنگ در خودت داری.
رنگ تو رنگ آبی دریاست، رنگ بودن رنگ یکرنگی رویاست،
این زمین پر ز رنگ و نیرنگ است، این زمین پر ز حیله و ننگ است.
درد ما درد رنگهای زیبا نیست، درد ما درد فکرهای شیطانیست.
رنگها در بازی زمانه می بازند، دردها در همین زمان دوباره می آیند.
کل عالم ز آب، پر رنگ است.
رنگ عالم ز آب بی رنگ است.
ای خدا تو هم همیشه بی رنگی، منشا تمام رنگهای پر رنگی.
ای خدا رنگ خورشید هم رنگ یک رنگیست، رنگ گرما و رنگ زندگی بخشیست.
ای خدا بیا نگاهی کن به دل رنگی من نگاهی کن.
ای خدا  دلم پر از درد است، علتش همان رنگ است.
ای خدا بیا رنگها را کم کن. از دلم تمام دردها را کم کن.
ای خدا این قفس کمی تنگ است، گر چه در تمام این قفس رنگ است.
ای خدا رنگ این قفس ننگ است. ای خدا درد من فقط رنگ است.
پس خدا به من بده رنگی، که دلم پر شود ز یکرنگی.
ای خدا تو هم همیشه یک رنگی، منشاء تمام رنگهای پر رنگی

مدیرمسئول

مقالات مرتبط