گندمــ پرس : ابتدای روز بود که صدای پیامک تلفن همراهم به صدا درآمد , شماره ناشناس بود , پیام را باز کردم و مطالعه کردم :
متن پیامک بدین شرح بود :
سلام , لطفا متن را کامل بخوان و در صورت تمایل یاری کنید , پدرم بر اثرسکته حدود پنج ساله فلج شده و ارتروز شدید دارد که هر دو زانوی وی بشدت خمیده و خشک شده , بر اثر نظریه پزشکان معالج باید اول پاهایش راست شود تا بتوان عمل جراحی انجام شود مدتیست جهت فزیوتراپی به کلینیک صدرا واقع در چهار راه دکترا مراجعه میکنیم و بیمه پدر تحت تکفل برادرم نیروهای مسلح است و ما باید برای هر ده جلسه فیزیوتراپی جهت تایید به اداره بیمه نیروهای مسلح واقع در چهار راه چهار فصل مراجعه کنیم , اما نکته جالب و عجیب اینکه نماینده بیمه بعد از چندین مرحله تاییدیه اخیرا ضمن خودداری اظهار داشته بیمار فلج را به مرکز بیمه بیارید که من باید ببینم که آیا ایشان فلج است یا نه ،حالا اولا آوردن بیمار باتوجه به سنگینی وزن و مسافت دور از روستا در صبح تا حدودی غیر ممکن است و ایشان باید به کلنیک مراجعه کند و وضعیت ظاهری بیمار را رویت کند , دوما چرا تا بحال و چرا از تمام بیماران چنین درخواستی ندارد , سوما چنانچه بیمار را با هزار مشقت صبح بیاریم ایا ایشان پزشک هستن که از فلج بودن بیمار اطمینان حاصل کنن ، خواهش دارم اگه امکان دارد حضوری درب بیمه تشریف بیارید تا مشکل را با همکاری گندم پرس به مسئولین ارجاع بدیم و نحوه برخورد نامطلوب مامور بیمه را شخصا از نزدیک مشاهده کنید و توضیحات بیشتر و دقیق تر را حضورا مطرح کنیم , اجرتان در این ایام پر فضیلت با خدا ، در صورت تمایل هماهنگی کنیم تا ظهر فردا درب بیمه همدیگه رو ببینیم ،با تشکر مخاطب گندم پرس , س…
پیامک را که مطالعه کردم ابتدا تصورم براین بود که شاید شخص پیام دهنده با مامور بیمه مشکلی دارد و قصد تخریب وی را دارد , به همین منظور با وی قرار گذاشته و به بیمه تامین اجتماعی نیروهای مسلح واقع در چهاراه چهار فصل زابل مراجعه کردیم , که وی همراه با پدر با ماشین کرایه ای به محل مراجعه کردند.
همانگونه که در تصاویر نیز مشاهده میفرمائید پدر را از خودرو به زحمت به بیرون آورده و بر روی ویلچر نشاند , راهی برای عبور ویلچر و رفتن به داخل دفتر بیمه نبود , بالاجبار در خیابان منتظر مامور بیمه ماندند , به داخل مراجعه کردیم , فرزند این پیر سپید موی از مامور بیمه و مسئول دفتر سوال پرسید که آیا حق همین است که بیماری با این وضعیت را بیاورند که شما پس از رویتش دفترچه را تائید کنید , یا اینکه بهتر آن است به سبب تکریم شما نزد این بیمار بروید ؟ بحث کمی بالا گرفت و درنهایت عزیزان بیمه تنها پاسخی که دادند گفتند اگر از نحوه کار ما رضایت ندارید شکایت کنید , پسر که کمی آزرده خاطر و ناراحت بود گلایه کرد که مجدد مسئول دفتر بیمه به وی گفت : برو بیرون و الا به 110 زنگ میزنم . . .
آنچه بیان شد شرح ماجرایی واقعی بود که قضاوت را می گذاریم برای شما , اما می طلبد که ناظرین امر به این مساله توجه نمایند تا مردم روستایی که صاحبان اصلی این انقلاب هستند چنین به دردسر نیفتند .
روی سخنم با مامور محترم بیمه تامین اجتماعی نیروهای مسلح می باشد : برادرم آیا لحظه ای به این قضیه فکر کرده اید که چند سال بعد امکان این وجود دارد که شما روی این ویلچر بنشینید ؟ از مشقات ویلچر نشینی که بگذریم , اگر چنین رفتاری با شما صورت گیرد , خوشایند شماست؟