گندمـــ پرس : طبق وعده ای که با شما گرامیان داشتیم , در ادامه روشنگری جهت انتخاب بهتر در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی و در ادامه مصاحبه با نمایندگان ادوار سیستان درمجلس شورای اسلامی , مصاحبه مهندس غلامعلی شهرکی نماینده دوره های اول , دوم و سوم سیستان درمجلس شورای اسلامی تقدیم میگردد.
لازم بذکر است مصاحبه بعدی مربوط میشود به اقا سید صادق حسینی طباطبایی نماینده چهار دوره سیستان درمجلس شورای اسلامی که بزودی منتشر خواهد شد.
محمد احراری , هما فرجی : خیابان پاسداران , پایین تر از سه راه اقدسیه , ساعت 10 صبح .
با کمی تاخیر خدمت مهندس غلامعلی شهرکی رسیدیم , با روی خوش و همانگونه که از ایشان انتظار بود از ما استقبال کردند و تا پایان مصاحبه که 3 ساعت بطول انجامید , صبورانه پاسخگو بودند.
در ابتدا صحبتهای خصوصی و درد دلهای از شرایط مختلف جامعه با ایشان داشتیم , بسیار دلسوزانه و کارشناسانه مسائل را تجزیه و تحلیل میکردند.
در تمامی لحظات مصاحبه بخوبی میتوانستید درک کنید که هنوز هم قلبش به یاد سیستان و روحش در فکر سیستان و سیستانی است , جالبتر این بود که بخوبی قابل لمس بود که وی سیستان و سیستانی را همچون فرزندان خود دوست میدارد .
گواه این گفته اینکه در طول این مصاحبه دو مرتبه اشک از گوشه چشمان ایشان سرازیر شد , اول زمانی بود که از فاجعه ای که برای فرزند ارشدش رخ داده بود میگفت , اشکی بیاد فرزند رشید خود , یکی از سهرابهای سیستان و دوم زمانی بود که حکایتی از سیستان و مشکلاتی که برمردم گذشته و میگذرد , تعریف میکرد , دگر بار اشکی از گوشه چشمانش سرازیر شد.
در ادامه موضوع خروج از دانشگاه آزاد اسلامی و دعوت جهت شروع بکار در دولت جدید و پاسخ منفی خود را برایمان تشریح کردند و گفت درحال حاضر نیز بعنوان کارشناس رسمی دادگستری مشغول بکار میباشم و پرونده های مهمی را کارشناسی میکنم. برای آینده دانشگاه آزاد نگرانم , در این سالها زحمات زیادی کشیدیم که حال برخی عملکردها جای نگرانی دارد.
از تقابلی که سالها قبل با میرزاده رئیس فعلی دانشگاه آزاد کشور بدلیل تهیه و تصویب سازمان عمران سیستان داشته , چنین گفت : با وی دعوایم شد , ایشان معاون رئیس جمهور بود , قانون بصورت طرحی سه فوریتی درمجلس تصویب شد , سازمان عمران سیستان , اولین سازمان عمران در کشور بود که تصویب شد و مجموعه تحت نظارت میرزاده باید اساسنامه را می نوشت که هرچه مراجعه میکردیم این کار را انجام نمیدادند , یک روز درمجلس با وی درگیر شدم و گفتم چرا این را نمی نویسی , گفت من مخالفم , گفتم شما چیکاره هستی که مخالف باشید , این سازمان تصویب شده و درنهایت نیز نوشته شد اما آنطوری که باید نوشته نشد , خرابش کردند , برنامه ای که من براش داشتم چیز دیگری بود
در شورای که اول انقلاب حضرت امام تشکیل دادند که شش نفر نماینده دولت , 6 نفر از مجلس بودند و از دفتر آقا هم حاج احمد آقا تشریف می آورند , بنده هم جز شش نفر از مجلس بودم , درآن شورا 21 پیشنهاد دادم که در آن شورا 14 طرح تصویب شد , یکی از این طرح ها ایجاد سازمان عمران درمناطق محروم کشور جهت کم کردن فاصله بین مناطق محروم و برخوردار بود . . . . . . . . .
خاطرات شیرینی نیز ازدوران نمایندگی مجلس نقل کردند : سیل آمده بود , ما هم روی خاکریزهای اطراف شهر بنجار بودیم که معاون رئیس جمهور وقت هم جهت بازدید از منطقه آمده بودند , وی ایستاده بود و سوال و جواب میکرد , یک پیرمردی آمد و از من سوال کرد که این شخص کیست ؟ گفتم این معاون رئیس جمهور است و پیرمرد هم چوبی برداشت و بدنبال وی دوید , بعدها معاون رئیس جمهور گفته بود : که شهرکی به آن پیرمرد گفته که مرا با چوب بزند , که این اصلا درست نبود.
آنچه در زیر مطالعه میفرمائید مشروح مصاحبه دو گندمـــ پرسی عزیز مهندس محمد احراری و مهندس هما فرجی با ایشان می باشد.
لطفا خودتون رو بطور کامل معرفی کنید :
بنده غلامعلی شهرکی , متولد سوم فروردین 1327 اهل سیستان , منطقه شهرکی و نارویی , روستای جزینک هستم.
تحصیل در دوران ابتدای را درهمان روستای جزینک طی کردم , دوران متوسطه اول در زابل و بعد به مرکز آموزش کشاورزی بمپور ایرانشهر رفتم و برای ادامه تحصیل در رشته طبیعی (علوم تحربی) و پس از آن در کنکور شرکت کردم و به دانشگاه سپاهیان انقلاب (ابوریحان بیرونی) در رشته ماشین های کشاروزی وارد شدم , در همان سال تغییر رشته دادم و در رشته ساختمان تا مقطع لیسانس ادامه دادم .
در دبیرستان هم شاگرد اول بودم , اما رفتم مدرسه کشاورزی بمپور , رئیس دبیرستان آنزمان ما آقای تفضلی با این کار بسیار مخالف بود و پرونده را نمی داد , اما بسختی موافقت ایشون رو جلب کردم
لازم بذکر است که بنده در زمان تحصیل کارمند اداره کشاورزی هم بودم و در کارنامه کاری خود , بجز سه دوره نمایندگی مجلس , شش سال قائم مقام دکتر کلانتری , مدیرعامل سازمان تعاون روستایی , 20 سال معاونت عمرانی دانشگاه آزاد کشور (دکتر جاسبی), مسئولیت دانشگاه پیام نور زابل و . . .
از تصمیم خودتون جهت کاندیدا شدن برای مجلس شورای اسلامی و نمایندگی بفرمایید که چگونه شد و چرا و چه وقت حرکت شما برای ورود به مجلس آغاز شد ؟ و بفرمائید که چه وجه تشابهی بین شما و شهید سید محمد تقی حسینی وجود داشت که در دوره اول مردم به شما دو نفر رای دادند ؟
به نظر خودم بجز دکتر لطیفی و باقری و دیگرانی که همان زمان شهید شدند , شهید والامقام آقا سید محمد تقی حسینی , فرد شاخص انقلاب در سیستان بود و هیچکس به پای ایشون نمیرسید و کسی رو نداشتیم که صد در صد انقلابی باشد , شخصیت ایشون با کسی قابل قیاس نبوده و نیست , هیچکس نمیتونه خودش رو با ایشون مقایسه کنه و هرکس این قیاس رو انجام بده اشتباه میکند.
بنده درجریانهای دانشجویی حضور داشتم , اول انقلاب هم مجموعه ما تشکیل جلسه و نام دانشگاه را به ابوریحان تغییر دادیم(پیشنهاد و مورد تائید قرارگرفت)
دراستان ما حرکت آنچنانی انقلابی وجود نداشت , یه تعداد خاصی حضور داشتند و ما هم مانند دیگر جوانان در جلساتی که سیستانیها در زاهدان برگزار میکردند , حضور داشتیم.
خیلی ها این روزها میگویند ما بودیم , اما صادقانه بگویم این حرفها نبود و سید شهید ( شهید سید محمد تقی حسینی طباطبایی ) خیلی تنها بود.
نقش من درانقلاب مثل همه مردم عادی در زاهدان بود , اگر تجمعی بود شرکت میکردم , دراستان ما یک مقاومت های درمقابل انقلاب میشد , میتوانم به جرات بگویم که در استان ما و بخصوص سیستان فرد شاخص انقلاب شهید سید محمد تقی حسینی طباطبایی بودند و خیلی ها که امروزه خودشون رو انقلابی دو آتیشه معرفی میکنند , نقش آنچنانی و حتی ده درصد نقش این شهید رو در انقلاب نداشتند.
غلامعلی شهرکی درکنار حجت الاسلام بیانی
کاندیداتوری در مجلس :
درخصوص کاندیداتوری و ورود به مجلس هم باید عرض کنم : همان جامعه سیستانیهای که در زاهدان تشکیل جلسه میدادیم , بنده برخی اوقات اظهار نظر میکردم و پیشنهاداتی میدادم , که این مسائل مورد توجه قرارگرفت , یک شب نشستند و صحبت به کاندیداتوری مجلس رسید که درآن جلسه قرعه بنام بنده خورد که بروم زابل و کاندیدا بشوم .
بنده اعلام کردم که اهل این کار نیستم , نه رشته تحصیلیم و نه تفکراتم خیلی سیاسی نیست , دوستان اصرار داشتند و بنده هم گفتم که باید با سید محمد تقی حسینی مشورت کنم و اگر موافق بودند کاندیدا میشوم
همراه با چند نفر از بزرگان سیستان ازجمله شمس الدین سراوانی و آقای عودی , نزد ایشان رفتیم , ابتدا استخاره گرفتند و درنهایت گفت : موافقم که شما کاندیدا شوید.
به ایشان گفتم که بنده رشته ام فنی میباشد و خیلی سیاسی نیستم , ایشون فرمودند که کشور به آدمهای فنی هم نیاز دارند و درنهایت نظر براین شد که بنده هم درکنار شهید حسینی کاندیدا شوم.
بطور کل بنده چهار دوره در انتخابات شرکت کردم و سه دوره نماینده مجلس شده ام.
در دوره سوم که با آقا سید صادق حسینی به مرحله دوم رفتم , بنده به ایشون پیشنهاد کردم تا بنده کنار بروم , و ایشون به مجلس بروند اما ایشون قبول نکردند
در دوره چهارم چند ماه قبل از انتخابات اعلام کرده بودم که دیگر کاندیدا نخواهم شد , اما به اصرار یکی از بزرگان کشور که درمجلس حضور داشت , برای مرتبه چهارم کاندیدا شدم.
در آن دوره در مرحله اول با نفر دوم که اقای میرحسینی بود ده هزار اختلاف رای داشتم اما در مرحله دوم رای نیاوردم.
علت محبوبیت و اینکه مردم 3 دوره به شما اعتماد کردند و رای دادند چه بود ؟
درمسائل سیاسی 50 درصد محبوبیت و 50 درصد هم مخالف وجود دارد , مردم زابل همیشه به من لطف داشتند در انتخابات دور اول تنها 12 هزارتومان هزینه کردم , حقوقم درآن زمان چهار هزارتومان بود , حقوق مجلس هفت هزارتومان بودم , مردم خود جوش آمدند و استقبال کردند و هزینه کم شد , دوره دوم یکصد و پنجاه هزارتومان , دوره سوم چهارصد و پنجاه , دوره چهارم یک میلیون و خورده ای شد.
مردم کمک میکردند اما بنیه مالی نداشتند که کمک کنند , بنده خودم را مدیون مردم میدونم , همه جا بنده با افتخار میگویم فرزند سیستان هستم , همواره مدیون مردم هستم , انسانهای پاکی هستند , منظور داشتند خدمات را میدیدند , حال این بین برخی از مردم هم سیاسی بودند , اما مردم عادی و غیرسیاسی دراین سه دوره خیلی بهم محبت کردند.
بنده همراه مردم بودم , به حرف و عقیده آنها احترام میگذاشتم و این مردم بودند که خیلی خوب بودند و همه کارها را میدیدند و بزرگوارانه پشتیبانی کردند.
در سه دوره ای که درمجلس حضور داشتید , با سه نماینده دیگر از حوزه سیستان کارکردید , نظر خودتون رو درخصوص این سه عزیز بفرمائید؟
برای سید شهید احترام خاصی قائل بودم , برای برادرایشون هم به احترام شهید هم به احترام خودشون احترام خاصی قائل بودم , تا جایی که امکان داشت همراه بودم و همکاری میکردم.
مدت حضور شهید حسینی بسیار کم بود متاسفانه , ایشون در حزب شهید شدند , برادرشون که آمدند ما همیشه باهم بودیم درمجلس هم کنار هم می نشستیم با هم تفاهم کامل داشتیم , که این مساله درمجلس زبانزد تمامی نمایندگان بود , تا دوره سوم که اختلاف نظری بوجود آمد.
آقای محمد حسین پودینه کمی جوانتر بود و روحیه ای نظامی گری داشت , ابتدای ورود ایشان به مجلس از سوی برخی محافل برای بنده خط و نشانهای کشیده میشد که پودینه که بیاید با شهرکی برخورد خواهد کرد.
وی به بزرگان مجلس مراجعه و شنیده بود که شهرکی برای مجلس مفید است و خودش به من مراجعه کرد و گفت : موقعیت شما درمجلس بسیار خوب است.
با ایشون هم دوست بودم یکی ازطرح های که پیگیری کردیم همان سازمان عمران سیستان بود که به نتیجه هم رسید.
بنده سعی داشتم با کسانی که درمجلس حضور دارم تعامل داشته باشم.
از راست به چپ : غلامعلی شهرکی, حاتم نارویی نماینده بم , امیر میر نماینده زاهدان
جایگاه شما در مجلس دراین سه دوره چه بود ؟
حدود ده سال درمجلس رئیس کمیسیون بوده ام , در آن زمان نماینده میتوانست در دو کمیسیون عضویت داشته باشد , بنده در یک کمیسیون (مسکن) رئیس و در کمیسیون راه نائب رئیس بودم در دوازده سال حضورم در این دو کمیسیون , ده سال رئیس بودم و دو سالی هم نائب رئیس. میتوانستم به واسطه جایگاهی که دربین نمایندگان داشتم در هیات رئیسه قرار بگیرم اما عقیده ام برکار عمرانی و زیربنایی بود بهمین دلیل بیشتر تمرکز خود را بر روی این دو کمیسیون گذاشته بودم.
باطبع در مدت زمان طولانی که مسئولیت نمایندگی مردم در مجلس را برعهده داشتید , با مدیران زیادی نیز کار کردید , دراین دوران بهترین مدیران از دیدگاه شما چه کسانی بودند ؟
بله مدیران خوب زیادی داشتیم , از جمله استاندارهای خوبی داشتیم , آقایان اشجر , حجتی , جلیلی , نصری , دانش نارویی دراین مدت در استان حضور داشتند.
ضمن احترام به زحمات تمامی مدیران آن دوره , بنظرم مهندس حجتی(وزیر فعلی کشاورزی) استاندار موفقی بود و زحمات زیادی برای استان متحمل شد , تا جایی که شد و در توانم بود در زمان نمایندگی با ایشون همراهی کردم.
اشجر نظامی بود و بیشتر جنبه های نظامی گری در کارهاش قوی بود.
دکتر دانش نارویی که چند ماه قبل جهت فوت فرزندم آمده بود جهت عرض تسلیت , هم اولین استاندار بعد از انقلاب استان بود که بومی هم محسوب میشد.
معتقدم ایشون استاد دانشگاه خوبی بود , اما اینکه توقع داشته باشیم که استاندار خوبی هم باشند خیلی درست نبود , ایشون خودشون هم این اعتقاد رو داشتند , اول انقلاب هم مشکلات زیادبود , درکار سیاسی معتقدم که ایشون موفق نبودند.
آقای نصری مدیر خوبی بود , ولی در مورد زابل کم لطفی زیاد کرد , بنده هم به همین دلیل باهاش خیلی همراه نبودم , نصری واقعا کم لطفی کرد , میتونم قاطع بگم که بنده بیشترین رضایت را از آقای حجتی دارم که صادقانه زحمت کشید .
بعدها هم استانداران خوبی آمدند , دهمرده , آزاد , حاتم نارویی و حالا هم علی اوسط هاشمی , گرچه دهمرده خوب کارکرد , اما خوب یک عده ناراحت بودند , بنظر من دهمرده هم سطح حجتی برای استان کار کرد اما در نهایت بدهکار شد , درصورتی که از نظر کاری انسانی با پتانسیل بالا بود.
از استانداران فعلی هم شناختی ندارم.
با این اوصاف , شما برای استان استاندار بومی پیشنهاد میکند یا غیر بومی ؟
سوال سختیه , اما استان شرایط خاصی دارد که اگر یک استاندار قوی , قدر و با شخصیت باشد , بهتر این است که غیربومی باشد , بهتر است , اما در سطح فرمانداران باید فرماندار بومی باشد.
بنظر شما چرا سیستانیهای لایق پست نمیگیرند ؟
یه زمانی درمجلس دوم یا سوم که آقای هاشمی رئیس جمهور شد , نمایندگان امضا جمع کردند که بنده وزیر مسکن بشوم , وقتی شنیدم گفتن پیگیری نکنند , چون شنیدم کسی دیگری کاندید هست که وصل به تشکیلات دولت میباشد و معتقدبودم که بنده را نمیگذارند , چهل امضاء هم جمع شده بود.
تمامی نیروهای ما همچنین وضعیتی دارند , ما پایگاهی جهت حمایت از نیروهای خودمان نداریم , والا میتوانیم , وزارت کار سختی نیست و فرزندان سیستان میتوانند به راحتی این کار راانجام دهیم , این مسائل از الزامات است که ما این الزامات را نداریم ,باید کسی معرفی کند و پیگیری کند که ما این الزامات و معرف ها و حامیان را نداریم.
در انتخابات مجلس چهارم , تقریبا تمامی کسانی که در دوره قبل همراه شما بودند و در ستاد شما همکاری میکردند , بازهم درکنار شما حضور داشتند , پس چه شد که رای نیاوردید ؟
بله درست میفرمائید , تقریبا اکثر نیروهای که درسه دوره قبل همراه من بودند , در دوره چهارم هم همراهم بودند , اما اجازه بدهید خیلی این مساله را بازنکنم ((مسائلی را بیان کردند و خواهش کردند که منتشر نشود))
همانطور که عرض کردم خودمم هم نمیخواستم کاندیدا شوم , اما یکی ازبزرگان در مجلس از بنده خواست که کاندید شوم , بنده وارد صحنه شدم , مرحله اول با ده هزار رای بیشتر ازنفر دوم که آقای میرحسینی بود به مرحله دوم رفتیم , اما در دور دوم رای نیاوردم.
اتفاقاتی افتاد اما اجازه بدهید من خیلی مسائل رو نگویم . . . .
خلاصه ای از عملکرد خودتون در مدت نمایندگی را بفرمائید .
معتقد بودم فرزندان سیستان باید تحصیلکرده باشند , بخصوص در رشته های فنی , ابتدا دانشکده سیستان راه افتاد , که در آن زمان با آقای کیخا رئیس وقت آموزش و پرورش اختلافاتی درخصوص محل آن وجود داشت که بعدها از طریق آقای پرورش , وزیر آموزش و پرورش مجوزش را گرفتم
دبیرستانی در ابتدای جاده زهک دانشکده شد و کار خودش را شروع کرد که خدا را شکر امروزه به دانشگاهی بزرگ تبدیل شده است.
دانشگاه پیام نور را بنده خودم به سیستان آوردم , حتی در سه سال اول هم نماینده بودم و هم ریاست این دانشگاه را برعهده داشتم
دانشکده پرستاری و دانشگاه آزاد را هم زمانی که معاون دانشگاه آزاد کشور بودم , همراه با نمایندگان وقت پیگیری کردیم و معتقد بودم رشته های فنی را باید وارد این دانشگاه کرد. سعی داشتم که زابل را به شهر درجه یک دانشگاهی تبدیل کنم که در نهایت گویا درجه دو شده است.
فرودگاه زابل را خیلی تلاش کردم , تا به شرایط مطلوب رسید , خیلی ها میگفتند که فرودگاه بدرد نمیخورد , اما پافشاری کردیم و ثمر داد.
جاده زابل به زاهدان , ((حکایتی را تعریف کرد از یکی ازمشاهدات خود از یک تصادف در جاده شوسه آن زمان , که بسیار دلخراش بود , و گفت)) : آن زمان نامه ای به استاندار نوشتم (قبل از انقلاب) که بعدش یک آسفالت سردی ریخته شد , بعدها هم پیگیری و نظارت کردم که خوشبختانه به بهترین شکل ممکن ساخته شد.
طرح آبرسانی 840 روستای سیستان
حذف سد کهک که اینرا امتیاز بزرگی میدانستم
در راه اندازی چاه نیمه ها نقش اساسی داشتیم و کمکهای زیادی کردیم
سازمان عمران سیستان پیشنهاد بنده بود و این اولین سازمان عمرانی بود که در کشور به تصویب رسید , گرچه درمسیری که بنده پیگیر آن بودم قرار نگرفت , قراربراین بود که افراد خاص و نخبه با حقوق و مزایای زیاد به این سازمان بیایند تا کارهای خاص انجام دهند تا این فاصله کم شود.
کلنگ زنی بیمارستان زابل
یکی از مباحثی که مطرح فرمودید موضوع چاه نیمه ها بود , برخی درحال حاضر معتقدند چاه نیمه ها برای سیستان مضر است و موجب خشک شدن هامون شده است , نظر شما دراین خصوص چیست ؟
در آن سالها سیل های زیادی در زابل داشتیم , که رودخانه هیرمند این ظرفیت رو نمیتوانست تحمل کند , چاه نیمه ها امتیازی شد جهت جلوگیری از به خطر افتادن سیستان در مقابل سیل و پس از آن هم محلی برای ذخیره آب شرب سیستان.
در زمانی آب رودخانه حدود دو متر از سطح شهر زابل بالاتر بود , یعنی در سطح بادگیرهای برخی خانه ها بود , این رودخانه هم اینقدر کشش نداشت , برای مثال یک شب , آب بقدری زیاد بود که یکی از خاکریزها مقاومت نکرد و باز شد و آب به سمت مناطق مسکونی حرکت کرد که هرچه کردیم نتونستیم مشکل را حل کنیم در نهایت به سراغ یکی از معتمدین محلی رفتیم , عباسعلی عودی , از روستا آمد و مشکل را به روش کاملا سنتی حل کرد , این نشان از این دارد ک باید از تجربه این بزرگان استفاده کرد
چاه نیمه ها در آن زمان برای این منظور بسیار مفید بود, درآن زمان فرمانداری از چناران داشتیم آقای کاظمی که سیل را که دید از حال رفت و به بنده گفت : شما خودت میدونی هرکاری میخوای انجام بده.
چاه نیمه اگر نمیبود در زمان خشکسالی و بخصوص برای آب شرب به مشکل برمیخوردیم , آبرسانی به 840 روستای سیستان از همین چاه نیمه ها نشات گرفت , اما حال باید برای لایروبی چاه نیمه ها فکری بکنند که عمقش کم نشود , این که گفته میشود چاه نیمه باعث خشکسالی هامون شد درست نیست , عدم مدیریت صحیح آب این مشکل را بوجود آورده است.
اگر چاه نیمه ها و آبرسانی به روستاها نبود جمعیت سیستان بسیار کمتر از امروز بود.
معتقدم سد کهک یکی از دلایل معضلات فعلی سیستان است , کف این سد یک متر و نوزده سانت از کف رودخانه بالاتر بود , من و سید صادق با غفوری فرد صحبت کردیم , به دلیل بالا بودن سطح این سد , بعدها متوجه شدم در سالیان قبل , اطرافیان علم در زمین های بالادست سیستان زمین داشتند این سد را ساخته بودند که نهر آذر آب بگیرد و آب به آن زمینها برسد , و فکری برای دیگر مردم نکرده بودند.
با غفوری فرد صحبت کردم که این سد باید حذف شود , ابتدا قبول نکرد , بعد که توضیح دادم ایشون قانع شدند و دستور حذف این سد را داد.
حذف که شد سیلی آمد و یک سازه بتنی سنگینی طراحی کردند و اجرا کردند درهمان محل سد کهک , بنده درهمان زمان هم گفتم که نکنید این خیانت را , آقای فهیمی مدیرعامل آن شرکت بود , در آن زمان از وی شکایت هم کردم , اما نتیجه ای حاصل نشد و رسیدگی صورت نگرفت. و آن مساله خیانت به سیستان است که درحال حاضر هم وجود دارد , بدتر از سد کهک سازه بتنی هست که در کنار آن سد قرار دارد و به مثابه سد کهک 1330 میباشد.
لطفا از خودتان و خانواده شخصی تان بگویید و اینکه در حال حاضر کجا هستند ؟
سال 1350 ازدواج کردم , پسر بزرگم خلبان بود , که متاسفانه در حادثه ای که اتفاق افتاد , از دست دادمش , ((ناراحتی بسیار زیاد از موضوع قتل فرزندشان داشتند و در زمانی که از وی سخن میگفت اشک از چشمانش سرازیر شد, او را گل سرسبد فرزندان نامید و گفت)) : خلبان تاپی بود و دو سالی هم بود که خلبان فوکر شده بود , که اتفاق ناگواری در زندگی ما افتاد و بنده رو خیلی شکست , بزرگترین ضربه ای که در زندگی خوردم بابت این فرزندم بود , آدم خوشرویی بود , هروقت در پروازها سیستانیها میدونستد که پسرم خلبان هست مراجعه میکردند وایشون هم خوش برخورد بودند.
پسردومم مهندس عمران دانشجو فوق لیسانس , پسر سوم مهندس صنایع پلیمری در کار آزاد است
دخترم که چهارمین فرزندم است دانشجوی فوق لیسانس در دانشگاه شهید بهشتی تهران میباشد و پسر پنجم هم دوره پیش دانشگاهی در حال تحصیل میباشد. بچه هاهم از نظر خودم مسیر درست رو طی کردند و امیدوارم که در ادامه راه زندگی نیز موفق باشند , بنده نیز دعاگوی آنها هستم.
اکثر نمایندگان سیستان , بعد از دوران نمایندگی از این منطقه خارج و دیگر بر نمی گردند , مگر در شرایط خاص !! شما هم اینگونه بوده اید ، کمی توضیح می دهید که شما چرا به سیستان بر نگشتید و دلیلش چیست ؟
این مساله تنها در سیستان نیست , بلکه در تمام کشور این مساله وجود دارد , اکثر نمایندگان دیگر شهرها وقتی می آیند دیگر نمیتوانند برگردند , به دو دلیل , اول اینکه زندگی خصوصی آنها در تهران تشکیل میشود مجبور میشوند بمانند , فرزندان در حال تحصیل و کار میشوند بازگشت سخت میشود و در ثانی شرایط کار هم در بازگشت محیا نیست.
و در ضمن وقتی شما پستی دارید و بخواهید برگردید , برخی ها سعی میکنند برای شما مشکلاتی ایجاد کنند , شرایط محیا نمیشود که برگردند و الا بنده افتخار میکنم که بتونم برگردم , اما فرزندان و شرایط کاری دراین جا این اجازه را نمیدهد که بازگردیم.
مهندس غلامعلی شهرکی نماینده دوره اول , دوم و سوم سیستان درمجلس شورای اسلامی
و اما یک سئوال کلیدی و مهم ! شما چقدر سرمایه گذاری دارید و کجا ها ؟
سوال خوبی شد , در شرکتی و یا کارخانه ای سرمایه گذاری نداریم , در شهرک غرب مینشستم و ساختمانی را که خودم ساخته بودم , سه طبقه آن را فروختم و اینجا را خریدم (پاسداران پایین تر از سه راهی اقدسیه ) و با فروش طبقه چهارم آن آپارتمان هم یک باغچه کوچک در لواسان بزرگ خریداری کردم.
یک زمینی هم وزارت کشاورزی به ما داد که الان جز اراضی شده که نمیشه روی زمین کاری کرد , این زمین را هم همه همکاران وزارتخانه در آن زمان گرفتند و به بنده هم تعلق گرفت.
در سیستان هیچ سرمایه گذاری ندارم و تنها از پدرم چند هکتار زمینی باقی مانده که حفظش کردیم.
تعریفی و توضیحاتی در مورد نماینده مجلس بدهید که چگونه باید باشد ؟
نمایندگی مجلس الان یک وضعیت خاصی پیدا کرده , کسی که میخواهد نماینده شود , باید سختی های خاصی کشیده باشد , بنده خودم این سختی ها رو لمس کرده بودم , در زمان تحصیل با دوچرخه از روستا راه می افتادیم و خودمان را به دبیرستان میرساندیم و پنجشنبه هم این راه را مجدد برمیگشتیم , بنده دیده بودم این سختی ها را ,
کسی که درتهران زندگی کرده نمیتونه نماینده زابل باشه , این تهرانی همه چیز برایش محیاست , و درفکرش نمی گنجد که یک روستا چه مشکلی دارد , اما کسی که از این طیف باشد با همه مشکلات آشناست .
نمایندگی تهران و سیستان بسیار با هم متفاوت است , نماینده سیستان باید آچار فرانسه باشد و همه مشکلات مردم را پیگیری کند , اما در واقع نماینده قانون گذار است و ناظر براجرا است , ولی در مناطق محروم امکان ندارد یک نماینده فارغ از این مسائل بتواند موفق باشد
مردم امروز مشکل معیشتی دارند , مشکل سلامت , و نماینده باید این موارد را پیگیر کند , با این حساب و با وجود تمامی مشکلات بازهم سیستان مردمانی نجیب دارد و صبور هستند
نماینده تهران قانون گذار است و عضوی از مجلس بر نظارت بر دولت و اگر دنبال مشکلات نرود کسی او را ملامت نمیکند
اما نماینده سیستان اینطور نیست , برای مثال آدرس خونه ما را همه داشتند و مراجعات زیادی در تهران داشتیم , ولی خونه نماینده تهران را کسی نمیداند و این برای وی از سوی مردم تهران هم عیب محسوب نمیشود.
به کسانی که قصد کاندیداتوری در انتخابات مجلس را دارند چه توصیه ای دارید ؟
کسانی که میخواهند کاندید بشوند باید خودشان را بسنجند که میتوانند , توان دارند که به مردم خدمت کنند یا نه, این را نیز بدانند و متوجه باشند که در تمامی مشکلات مردم شریک هستند , اگر چنین ظرفیت و چنین توانی درخود میبینند بیایند کاندیدا بشوند.
برخی می آیند که واقعا خودشون هم میدونن کاری نمیتونن بکنند , در همان دوره های که ما بودیم , شخصی کاندیدا شده بود که خودش سطل رنگ را بهمراه داشت و عکس را به در و دیوار میچسباند , خوب , فردی که نمیتواند حتی چند نفر را همراه خود کند , فردا چگونه میتواند بزرگان کشور را در حل مشکلات همراه کند؟
شخص باید از قبل ماده و تبصره را بشناسد , از خیلی از کاندیداها سوال شود که مثلا شرح مواد هزینه و یا بودجه نویسی چجوریه , بدون شک آشنایی ندارند , اینها را باید بدانند , از آن طرف هم باید وقتی یک روستایی بهش نزدیک بشه باید بلد باشه باهاش برخورد مناسبی داشته باشه , چون ما مثل همین ها هستیم و پدران ما مثل اینها بوده اند , اگر درکنار مردم بودند برنده هستند اما اگر اینطور نباشه بازی رو خواهند باخت.
بفکر این نباشند که مثلا چند کیسه آرد به روستایی بدهند و به این طرق از فقر برخی از مردم سوء استفاده کنند , بلکه دنبال کارهای زیربنایی و بزرگ باشند , قبل ازاینکه وارد کار میشوند بدانند که چه میخواهند بکنند , هدفشان چیست , نه اینکه پس از ورود به عرصه تازه بدنبال شناخت مشکلات و راه حل ها بروند , بلکه از قبل باید این فکرها را کرده باشند.
سخنی و حرفی با مردم سیستان دارید ؟ و حال و روز اکنون سیستان و سیستانی ؟ و حرف آخر ؟
من همیشه مورد لطف مردم بودم , همیشه به من بالاترین رای رو دادند , حال هم اگر خدشه ای وارد شد به مردم مربوط نمیشود و کسانی ملامت هستند که وارد شدند و خیلی کارها کردند.
بهترینها هستند و استحقاق خدمت دارند , بنده از وضعیت موجود مردم سیستان نگرانم و تاسف میخورم , کسانی که سب امیرالمومنین علی (ع) نکردند , و همواره در طول تاریخ رشادت داشتند , این حقشون نیست.
مسئولین باید فکری بکنند , این مردمی که امروزه گرفتارند و زمینهای خودشون رو میفروشند و مهاجرت میکنند , فرداها اشخاص شروری جایگزین اینها خواهند شد , همان روزها پیشنهاد دادیم که شرکتی تاسیس شود و این زمینها رو از مردم خریداری کنند تا افراد شرور جایگزین این افراد نجیب نشوند.
این مردم عزت دارند , برادرم در روستای تمبلکه معلم بود , روزی برایم حکایتی از غیرت این مردم تعریف کرد که خیلی تحت تاثیرقرارگرفتم : یک روز دیدم یکی از دانش آموزها نیامد , از دیگر بچه ها سوال کردم که فلانی کجاست , گفتند که از گرسنگی پشت دیوار مدرسه غش کرده و افتاده , بغلش کردم و با ماشین فولکسی که داشتیم , به خانه بردمش و یک سوپی دادیم بهش , وقتی سرحال شد , از او ماجرا را سوال کردم که جریان چی هست , گفت سه روزه که پدر و مادر کوچ کردند و من تنها تو خونه بودم و چیزی برای خوردن هم نداشتم , برادرم اینو یک روزی نگه داشته بود و ازاین بچه سوال کرده بود که چرا تو رو گذاشتند .
پسرک چنین جواب داده بود : پدرم کرایه ما را نداشتند , خواهرم رو بردند که ناموس ما حفظ بشه , من رو گفتند تو مردی بمون اینجا .
از اون روز مسائل زابل منو مثل خوره میخورد که چرا به این مردم کمک نمیشه , ( در هنگام گفتن این حکایت هم اشک از چشمان ایشون سرازیر شد ) یکی از دلایل اصلی که بعدها نمایندگی زابل رو قبول کردم همین مساله بود.
چجور میشه باور کرد که نتونیم برای یک جمعیت 200 هزار نفری کاری کرد , ما که به بسیاری از کشورهای دنیا کمک میکنیم , اما چطور برای این مردم کاری نمیکنیم , مردمی که از همون سالها هنوز هم با این مشکلات درگیر هستند , من داشتم کارهای خوبی میکردم جلوی منو رو گرفتید , حداقل خودتون دست بکار بشید , عزت این مردم رو برگردونید , چرا سرنوشت این ملت اینطور باید رقم بخورد , چرا مردم به این سرنوشت دچار باشند , مشکل من با این مسئولین این بود , دهها کار زیربنایی در ذهن داشتم که اگر انجام میشد خیلی از مشکلات حال حل شده بود ,
سیستانی که پرفسور کمال سرابندی در ناسا رو داره , که بیست پرفسور زیردستش کار میکنند , چرا باید این باشه سرنوشتشون ؟ و . . . . . .
مردم ما مردمان خوبی هستند , حتی اگر شما را نبینند هم خدمات و کارهای مثبتی که انجام داده اید رو جلوی چشمان خودشون دارند , بیاد دارم در زمان سیل در بازدیدی که از مناطق مختلف سیستان داشتیم , رفته بودیم طرف کوه خواجه , برخی ازروستاها که خونه کهنه داشت مار زیاد داشت , با آقای میرشکار(معاون فعلی استاندار سیستان و بلوچستان) بودیم , چند تا مار داشتند تو آب حرکت میکردند و یکی که سرش بالا بود به سمت ما می آمد , آقای میرشکار مار رو با اسلحه زد , درهمان مساله ما یک شب آنجا بودیم , خبرنگاری از یکی از زنها سوال کرد , این جا کیا به فکر شما هستن , گفت : خدا بیامرزد پدر مهندس شهرکی رو که بفکر ماست , حال من هم همراه آنها بودم اما این زن مرا نمی شناخت ولی خدمات را جلوی چشم داشت و خدمتگذاران خودشون رو عزیز داشتند.
قدر این مردم را باید دانست.
سخن پایانی :
از شما تشکر میکنم که حوصله بخرج دادید , بنده سالهاست که با هیچ کس مصاحبه نکرده بودم و حرفها را گذاشته بودم که در آینده بعنوان کتاب خاطراتم بر روی کاغذ بیاورم , اما چون شناخت کافی از شما داشتم این مصاحبه را قبول کردم , ان شالله در راهی که پیش روی دارید موفق باشید.