گندمـــ پرس : داستان ماه و زمین
در شبی از شبها، ماه کامل بود،
عکس خود را این ماه بر لب ساحل دید،
به خودش هم بالید، که عجب زیبایی، تو چقدر هم ماهی.
این زمین مال من است، من بر او حاکم و او محکوم است.
من چقدر زیبایم و زمین، تو چرا تاریکی؟
آسمان مال من است، آن ستاره آن جا در تب و تاب من است.
همه دورم هستند و مرا می بینند، بابت نور قشنگم همگی می خندند،
ماه می رفت و به خود می بالید. به ستاره به زمین به همه همچنان می نازید.
ماه پرسید که زمین تو چقدر تاریکی، تو مرا می بینی، حاکم خود را، ای زمین این بالا می بینی؟
که زمین نالان گفت: که تو ای ماه من، بابت من، همچنان میگردی،
من بسان شمعم تو همان پروانه، دور من می چرخی.
من و تو ای ماهم، دور خورشید می گردیم،
همه ما با هم دور معبود می گردیم.
نور تو ای ماهم، بابت خورشید است،
گر نباشد خورشید من و تو هم رنگیم، هر دو تا کم رنگیم، هر دو تا تاریکیم.
ماه من، یادت رفت بعضی شب ها نیستی،
شب اول ای ماهم، تو چقدر بی رنگی
تو بدان ای ماهم، بابت شبهای بعد ناتوان خواهی شد، تو ضعیف خواهی شد، مثل من خواهی شد. پس بدان ای ماهم، من و تو ما هستیم، ساخته دست همان یار هستیم.
هر دو تا مخلوقیم، پس چرا اینگونه همچنان مغروری؟
ناگهان از مشرق، نور خورشید آمد، ماه رفت و منبع نور آمد،
بار دیگر این زمین، روشن شد زندگی جاری شد.
بار دیگر آن خورشید حاکم مطلق شد.
در جوار خورشید آن ستاره، آن ماه، ناتوان گردیدند و فقط اینجا بود که زمین روشن شد.
پس بدان ای انسان چند صباحی هستی،
در جوانی ای انسان مثل ماه هم هستی، همچنان مغروری، همچنان پر نوری،
پس بیا ای انسان فکر عقبی ایت باش،
آن زمان رفتن، که چگونه هستی مثل ماه می باشی یا که چون خورشیدی
دکتر مهدی دهمرده
باسلام ..خیلی متشکرم از اهالی شهرگندم که چنین دلنوشته های زیبایی را روی سایت قرارمیدهند وهمچنین ازجناب دکتردهمرده عزیز…مثل همیشه زیباگفتین… در جوانی ای انسان مثل ماه هم هستی، همچنان مغروری، همچنان پر نوری،پس بیا ای انسان فکر عقبی ایت باش،
باسلام خدمت جناب دکتر دهمرده.بسیارزیباست
دنیا عجیب است
هر کار کنیم اشکال گرفته خواهد شد
خوب است صادق باشیم آن چیز که کم است
متن قشنگ و خوب بود
باسلام خدمت شما دکتر عزیز وعرض تبریک به مناسبت سال جدید
من واقعا متعجب هستم با حجم بالای کاری ومسئولیتی که دارین خوب میتوانید تمرکز کنید واشعاری به این زیبایی بگوئید به این پشتکار شما خداقوت میگم
عجب زمزمه ای بین ماه و زمین شبها هست و ما بی خبریم،
کاش ما هم می دانستیم که در این زمین بین موجودات و انسانها چه خبر است و فقط نمی خوابیدیم.
متن زیبایی بود
سلام بر اهالی شهر گندم
متن روان و زیبایی بود . به دلم نشست و چند بار خواندم.
از نویسنده با ذوق آن ممنونم
سلامى به گرماى دشت و کوىر
به مردان خوب همىن سرزمىن
متن قشنگى بود اىن داستانها خىلى جزاب هستند.
تشکر وىزه
سلام
چرا صحبت های بین موجودات بی جان زیباتر از صحبت های انسانها می شود دلیل آن چیست. به نظر میرسد موجودات در خودشان ریا ندارند ولی انسانها گفته هایشان از روی راستی نیست.
با تشکر فراوان از آقای دهمرده
با سلام متن زیبایی هست دکتر عزیز مهدی فاطمه نگهدارتان باشد.
با سلام و خسته نباشید به دکتر عزیز مثل همیشه خیلی زیبا ، دلنشین وپرمحتوا بود.با تشکرفراوان
سلام
ماه را دوست دارم چون تاریکی را کم میکند و خورشید را دوست دارم چون بانی شب و روز است.
خدایا تو را به خاطر حکمت و تدبیرت دوست دارم
متن خوبی بود
سلام علیکم
بر دوستان و همکاران شهر گندم خسته نباشید دارم
انشاا… همیشه موفق باشند
از این متنهای زیبا بیشتر و از دیگران هم استفاده کنید
با تشکر از نویسنده خوش ذوق
بسىار زىبا بود