” قُلْنا یا نارُ کُونی بَرْدًا وَ سَلامًا عَلى إِبْراهیمَ ” « یارب این آتش که بر جان من است ، سرد کن زان سان که کردی بر ابراهیم خلیل »
گندمـــــ پرس : ما می گریزیم و آنها می مانند. گریز ما از مرگ است و فاجعه، و ماندن آنها مقاومت در بطن حادثه، و همین است که شغل شان را مقدس کرده است: آتش نشان، کلمه یی احترام برانگیز و عنوانی یادآور ایثار و فداکاری.
کسانیکه چشم در چشم مرگ می ایستند و تا آخرین شعله می جنگند تا در عمق فاجعه، مانعی باشند در برابر خسارت بیشتر و مرگ آنانی که گرفتار شعله ها هستند. حکایت گریز ما و ماندن آنها داستان یک روز و یک هفته نیست،لحظه لحظه زندگی آنان با خطر گره خورده و به همین خاطر است که هفت مهر را که سالروز مرگ 18 آتش نشان در پالایشگاه آبادان در 7 مهر 59 بوده ، به پاسداشت حماسه آفرینی ها و از خود گذشتگی های آتش نشانان میهن اسلامی مان در عرصه دفاع مقدس ، فرصت را مغتنم شمرده؛ تا در کمال امتنان و به منظور قدردانی از زحمات این قشر زحمت کش که جان خود را در طبق اخلاص می گذارند و نجات من و تو را وظیفه خود می دانند و وفاداری شان را به سوگندی که خورده اند بارها ثابت کرده اند ارز ادب و خسته نباشیدی کرده باشیم.
کـاش بعضی ها هم، جهـت تامین امنیت شهـر، از ســرعت عمل و اخـلاص آتش نشـانان درس می گرفتند…
قــنبری
یعنی این متلک آخر منو کشته
درباره زابل صدق نمیکنه چون دیر خودشونو به محل حادثه خانه ما که در حال سوختن بود رسوندند.