قابل توجه مسئولین و نمایندگان سیستان و بلوچستان

خداوند در قرآن می فرماید: فبشّر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه
پس بندگان مرا که به سخن گوش فرا می دهند، آن گاه بهترین آن را پیروی می کنند، مژده بده
گـــنـدم خـــبـر : در کلمه ‘ استماع ‘ نکته و نغز ویژه ای نهفته است که در ‘ سماع ‘ نیست. گوش فرادادن، شنیدن سخن دیگران غیر از به گوش خوردن است ، آن که گوش فرا می دهد، نقد و بررسی هم می کند، تمام پیامدهای خوب و بد و زیبا و زشت سخن را می سنجد، آن گاه دست به گزینش می زند.
به هنگام برگزیدن نیز میان خوبها و خوب ترها به گونه ای ارزیابی می کند و در پایان با آگاهی و بررسی همه جانبه سخن نیکوتر و پیشنهاد به واقع نزدیک تر و طرح و برنامه خردمندانه تر را بر می گزیند.
قرآن به مؤمنان فرمان می دهد: وذکّر فإنّ الذکری تنفع المؤمنین.
و پند ده: زیرا که پند در مؤمنان سودمند افتد.
در دین مبین اسلام بر لزوم نقد و انتقاد سازنده تأکید فراوانی شده است. به طوری که مسلمانان باید نسبت به مشکلات جامعه حساسیت داشته باشند و در صدد رفع آن مشکلات باشند.
روایت معروف «المؤمن مراه المؤمن» به خوبی گویای این واقعیت است.
امام صادق (ع) فرموده است: «محبوبترین برادرانم نزد من کسی است که عیبهایم را به من هدیه کند.»
امام علی(ع) نیز در این بحث میفرمایند: «باید برگزیدهترین مردم نزد تو آن کسی باشد که عیب تو را به تو هدیه کند و در پیکار با نفست تو را یاری رساند.»
بنابراین آنچه در آیات و روایات بر آن تأکید شده است ارائه نقد سازنده و نشان دادن عیب به منظور اصلاح و رفع آن میباشد.
انسان موجودی است که در نهاد نخستین او عشق به کمال و خوشبختی پی ریزی شده است و برای دستیابی به کمال از انگیزاننده ها و وادارنده های گوناگون کمک می گیرد و بازدارنده ها را به کنار می نهد تا زمینه رشد و بالندگی فردی و اجتماعی خویش را فراهم سازد.
از جمله انگیزه هایی که در سیر تکامل انسانی و پیدایش حیات طیبه اجتماعی او نقشی مهم و بنیادی دارد مسأله نقد و انتقاد است.
نقد کردن و نقد پذیری, سرمایه ای ارزنده برای صلاح فرد و اصلاح اجتماع به شمار می رود.
شناخت کاستیها و تلاش برای زدودن آنها گامی است اساسی در رسیدن به رستگاری فردی و اجتماعی.
پرده پوشی بر آنچه بوده و هست و رویدادها و یا خود را به نادانی زدن رویدادها را دگرگون نمی سازد.
انسان خردمند هماره در جست وجوی آن است که در مسیر تکاملی فردی و جمعی، آفتها، آسیبها، کم و کاستی ها را بزداید تا به درستی راه بپیماید. از این روی در منطق فرزانگان نقد و انتقاد قدر و قداست ویژه ای دارد و یکی از برتریهای اخلاقی و اجتماعی مهم به شمار می رود.
اگر فرهنگ نقد کردن و نقد پذیرفتن به درستی بیان شود و آداب نقد و ویژگیهای ناقدان و مرزهای روا و ناروای انتقاد به روشنی ترسیم گردد بسیاری از تنشها و تشنجها و کشمکشها فروکش می کند و بسیاری از سستیها و کاستی ها زمینه ظهور نمی یابند.
اگر همگان به این باور برسند که: بالندگی فردی و توسعه و پیشرفت اجتماعی آنان به وسیله نقد دلسوزان و انتقاد تیزبینان رشد و شتاب بیش تری می یابد و هیچ کس بی نیاز از یادآوری و انتقاد دیگران نیست فضای جامعه دگرگون می شود و انتقادها جای انتقامها را می گیرند.
در چنین حال و وضعی:
۱- اخوّت دینی
۲- الفت ایمانی
۳- تعاون بر نیکی
۴- تواصی به حق
۵- دعوت به خیر
۶- امر به معروف و نهی از منکر
خود را در تمام زوایا و شؤون جامعه دینی نشان می دهد و همگان خود را در دید و جلوه گاه پذیرش یادآوریهای خیرخواهانه قرار می دهند و نقد را به عنوان:
۷- ‘ هدیه ‘ و تحفه ای سودمند می پذیرند.
بی گمان نقد به عنوان عاملی اصلاحی و پیش برنده و بالنده به برنامه ریزان سیاستگزاران و مدیران و مجریان مجال بازنگری همه سونگری و واقعیت نگری همراه با در نظر گرفتن افکار عمومی را می بخشد و جلوی بسیاری از ریزشها و دوباره کاری ها و تکروی ها را می گیرد و در نتیجه طرحها را در راستای سودهی و بهره مندی بهتر و بیش تری قرار می دهد و از اسرافها و اترافها و گاه از ریخت و پاشهای حاشیه ای و جانبی نیز جلوگیری می کند.
بنابراین در اصل نیاز جامعه نمایندگان و مدیران به نقد و بایستگی وجود نقادان تیزبین در اجتماع نمی توان تردید کرد لکن این نیمی از کار است و نیم دیگر که کامل کننده این بخش است مسأله ‘نقدپذیری’ و به کار بستن نقد ناقدان است.
امام سجاد(ع) در رساله الحقوق حقوق متقابل نصیحت کننده و نصیحت شونده را این گونه بر شمرده است:
وحق الناصح ان تلین له جناحک و تصفی الیه بسمعک فأن أتی بالصواب حمدت الله عزّوجّل وان لم یوافق رحمته
حق ناقد و نصیحت کننده آن است که با او نرم رفتاری کنی و به سخنان او گوش فرا دهی اگر سخن وی درست بود خدای را سپاس گویی و اگر سخن او نادرست بود با او مهربان باشی [ و او را از خود دور نسازی ].
به همان اندازه که پذیرش نقد نشانه شخصیت و خاکساری آدمی است و ترازی برای شناختن انسانهای با انصاف و واقع نگر، سرباز زدن و نقد ناپذیری نشانه نوعی غرور و تکبر است که ریشه در خودخواهی و خود برتربینی و یا خود مطلق انگاری انسان دارد.
از این روی دیده شده است که گاه ناب ترین نقدها و پندها بر دلهای غبار کبر و خودبینی گرفته اثر نمی بخشد:
حب نفس، حجابی بین انسان نقد شونده و ناقد به وجود می آورد که نه تنها از نقد استقبال نمی کند بلکه به ناقد نیز به دیده دشمن می نگرد ولی غافل از آن است که:
آینه چون عیـب تو بنمـود راست
خودشکن آینه شکستن خطاست
امام خمینی در بیان فرهنگ نقد به این نکته توجه تمام داشت که مسئولان و دست اندرکاران هرگز نباید خود را منّزه و مبرای از نقد بدانند بلکه شایسته است که سخنان و نوشته های نقدآمیز را آویزه گوش سازند و آن را به عنوان هدیه و ره آوردی الهی و آسمانی به شمار آورند:
نباید ما ها گمان کنیم که هر چه می گوییم و می کنیم کسی را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیه الهی است برای رشد انسانها
با تشکر – علی نورا