به نام آفریدگار بی همتا
دنیای ما دنیای خوبی نیست
دنیایی که رنگاش بی رنگن
دنیایی که ماشین و دود و درد
با آسمون آبی می جنگن
آرزوی مان این است که فرزندان مهرزاد و مهرپرور سیستان و بلوچستان بتوانند از دیوان بسیار برگ شعر و ادب سرزمین پارس، برگی را به نام خود بنگارند و بهره ای نیک از آن بردارند.
ادب نامه ی سیستان و بلوچستان
ساناز شهنوازی۱۵/۱۰/۹۴
طیبه گلزایی
حالم
مادربزرگ بی وزنی است
که برکه ای را در حافظه اش به باد ناسزا می گیرد
و گاهی موسی می شود و
رخت می شوید
در نیل
جمجمه ام
تردیدی ست عمیق
بر ژنی جهش یافته
که
دو سطر دیگر
یارای پا به پایم آمدنش نیست
دست هایم
کوهپایه های در درد فرو رفته ای
که
غازهای مرده را به پستو می کشانند
و
هنوز هم با یک کارت پستال خوشحال می شوند
پاهایم
پل های معلقی که درماندگی شان را به یاد باغ های بابل می آورند
مرا تاب دلدادگی نیست
به
روزهای کمرنگی که
میان هفته های اول جهان
پرنده ای در دهانم مجال زندگی یافت
یک کبوتر
شاید هم مادرم بود که پروانه ها را بالا می آورد
و من بودم
که بی هوا برای راهبه ها دلبری می کردم
خوب به یاد می آورم
آخرین مردی که پشت رل آواز می خواند
پیامبر غمگینی است
که من آخرین معجزه اش بودم
با خاطری چهل تکه
و پهن در سیاه چاله های قرون وسطی