به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
من هم برایت دعا می کنم :
از ژرفای دلم!!!!
تا گز بن شانه هایت را هیچ طوفانی نلرزاند،
بر پهن دشت باورت جز گندمزاران ایمان نروید.
و دستانت ترک بر ندارد مگر از خطوط ممتد پشتکار و همت مدام مردمانت.
من هم برایت دعا می کنم !!!!
تا دل به عمان مهر بسپاری
در خرما پزان زندگی
و تفتان نگاهت از جوشش همدلی و همبستگی ساکنانت گرم باشد؛ تا هماره ی تاریخ.
مشامت عطرآگین باد؛از شمیم شالیزاران نیک شهر
و اوشیدر اعتقاد و اعتماد، تکیه گاه روزگارانت.
سرزمین اساطیری ام؛
سیستان پهلوان زاد
بلوچستان غرور آفرین
من هم همنوا با یکایک آنان که دوستت دارند
و هم صدا با تمام آنان که انگشت هایشان را دانه دانه دخیل بسته اند به محراب آبادانی و سرافرازی ات
برایت دعا می کنم
با دستانم،دلم و پایبندی به مهاد کوشش و اندیشه
ادب نامه سیستان و بلوچستان
پیشکش نگاه مهر آفرین تان
ساناز شهنوازی
1394/07/08
از هر لبی که نام تو” مولا ” بلند شد
یعنی صدای اشهد و ان لا … بلند شد
تا که قدم به دیده ی دنیا گذاشتی
دنیا به احترام تو از جا بلند شد
عشق از تو شد تجلی و وقتی ظهور کرد
بخت عروس ساحل و دریا بلند شد
از پشت سر به ضربت شمشیر فرق او
از اولین سجود خودش تا … بلند شد
افتاد روی دست حسین و حسن ولی
از روی دست کوچک آنها بلند شد
می خواست تا که نشنود عالم ،تو را: علی(ع)
از هر مناره نام تو اما، بلند شد
هر کس شنید نام تو را بی معطلی
بی شک به احترام تو از جا بلند شد
نفرین به آن کسی که بپرسد از این به بعد
دست علی(ع) غدیر خم آیا بلند شد !
داود مختاری
جویبار کلمات
از دلم
جاری می شود
تا پهن دشت کاغذ
قایقی سیاه و سفید
انباشته از واژگان سبز
روی ساحل ذهنم
….
صدف؛
قافیه ی شعرهای نگفته ام
و قلم؛
پاروی بی قرار
برای خواندن دریا
تا شعری زاده شود
از دل زخمی
موج موج
شکسته می شود آب
غرق می شوم
با پاروی شکسته ای در دست
واین سپید خوانی
که مرا خواهد کشت!
سعید اسکندری
هفت خان آرامش”
تا تنهایی من
خان اول در خاموشی خنده هایت بود
خان دوم فصل سبز سرد
خان سوم فصل گرم گناه
خان چهارم فصل خسته ی زرد
خان پنجم فصل سرد سکوت بود
خان ششم در خانه ای بی خدا طی شد
و خان هفتم در لوله ای ست
که آرامشی عمیق را درمغزم می نشاند.
حمیدرضا بردبار(رودینی)
برای شهیدان منا
برای آیینه هایی که شکستند
برای دریاهایی که سوختند
برای شمامی گویم
باشمامی گویم
ای کاش آب بودم
وبه تشنگی شمامی پیوستم
ای ماهی های سپید
ازعطش شمادریافته ام
که آب بودن هنراست
ای ابرهای لگدکوب
ای فرشتگان کبود
ای ماهی های سوخته
برای شمامی گویم
این شعربرای شماست
این سرباز
که سربرشانه های کوه می گذارد
ومی گرید
ومی گرید
ومی گرید
اماگریه های تهمتن
نوشدارنخواهدشد
من اما
همه ی مردم جهان را
به گریستن فرامی خوانم
امیدپردلی
لینک کوتاه : https://gandomkhabar.ir/?p=29484
درود بر همه عزیزان
چهار شعر زیبا از شما بزرگواران خواندم
موفق و پایدار باشید
سلام خدمت دوستان و سروران گرامی …ممنون از متولیان ادبنامه
سلام خدمت دوستان گرامی. ممنون اززحماتتون. کارتون عالی بود. سپاسگذار.
با درود.. شکر ایزد بی انباز را که هنوز هم هستند انسانهایی که هنر را رصد میکنند و بدنبال هنرمند تا هرجا که باشد رفته و ارجش مینهند. . سپاسگذارم از همه این خوبان که قلبهاشان برای هنر این خاک میتپد
با سلام و درود خدمت شاعران عزیز خطه سیستان.
از شعرهایی که در این پست و پستهای قبلی ادب نامه سیستان خواندم، حظ فراوان بردم. امید که افق شعر و ادب سرزمین نیمروز رفیعتر باد.
دلهای ما نیز در سرزمینی دورتر برای دارالولایه و مردمانش میتپد.
همیشه سفرههاشان گرم نان است
صفا و مهرشان ورد زبان است
جوانمردی، قناعت، سختکوشی
مرام مردمان سیستان است.
عالی بود.خصوصا شعر آقای بردبار.دوست دارم.
سلام و سپاس بیکران از نظرات ارزشمند شما دوستان
که ادامه راه ادب نامه را تضمین میکند.
تا شاعران بیشتر معرفی شوند و آثارشان بیشتر در دید عموم قرار بگیرد.
از دوستان زحمت کش وفعال در گندم پرس خصوصا
مسول این صفحه سپاسگزارم.
سلام.ممنون از سرکار خانم شهنوازی بابت انتخاب اشعار زیبای عزیزان و تبریک به آقای بردبار بابت کار زیباشون.
جناب بردبار لطفا اگر مجموعه چاپ شده یا در دست چاپ دارید اعلام بفرمایید.
متشکرم
با درود به یاران و یاوران ادب نامه سیستان و بلوچستان
آرزوی مان این است که با همراهی جوانان دیار فرخی سیستانی و رابعه قزداری که بوستان وجودشان سرشار است از شکوفه های رنگارنگ شور و شعور و شعر، بتوانیم قدمی شایسته در راه شناسایی و شناساندن هنر و ادب این سرزمین اهورایی برداریم.
سپاس از همراهی یکایک تان
سلام
از اشعار زیبای شاعران سیستان لذت بردم
شعر اسکندری زیبا بود
با سلام ، از اشعار زیبای دوستان ممنونم، صفحه خوبیست و باعث تشویق فعالین این عرصه می شود
دوستان و قهرمانان سرزمین اساطیریم
من هم برایتان دعا میکنم از ژرفای دلم…
شما که قلب آرام و مهربان سرزمین پدریم را با قلمتان بوسه باران کردید.
برادر خوبم حمیدرضا بردبار، این بار هم مثل همیشه قلم مهربانت را بر کاغذ چه خوش راندی. مهربان برادرم دوستت دارم و به وجودت افتخاری میکنم