گـنــدم خـبــر: داستانی زیبا با موضوع ( خدا و آدم ) به قلم دکترمهدی دهمرده به حضورتان تقدی می گردد.
خدا وآدم
همه ما می خواهیم خدا را با چشم ببینیم، صدایش را با گوش بشنویم و با دست او را احساس کنیم، غافل از اینکه عالم محضر خداست و خدا در نور ستارگان، نوای پرندگان، زیبایی یک پروانه و جلوه زندگی در یک خانه است.
همه ما می خواهیم خدا مهمان ما در خانه ما باشد اما فراموش کرده ایم که خانه را آماده حضورش کنیم، ما خیلی چیزها را فراموش کرده ایم ولی خدا می داند که ما جز او کسی را نداریم و ما فراموش کرده ایم که جز خدا کسی را نداریم.
داستان زیر واقعیتی از عشق خدا به بنده اش می باشد و کاش یادمان نرود که لااقل دستهایمان را به سوی خدا دراز کنیم، خدا منتظر ماست.
خدا به بنده اش می گوید:
تو ای بنده، تو را من آفریدم.
تو هستی بهترین مخلوق من، تو هستی برترین مولود من،
تو از خورشید من زیباتری، تو از ماه و ستاره برتری،
تو را من از وجودم روح دادم، تمام آن ملائک را به پایت سجده دادم.
تو هستی افتخار من، تو هستی نائب من در جهان من.
ولی آدم چرا اینگونه بد گشتی؟ میان خوب و بد، چرا اینگونه بد گشتی؟
ندانستی که آخر باز می گردی، از آن خاکی و آخر خاک میگردی.
تو ای آدم به غیر از من که را داری؟ تو در دنیا بجز من، از که می خواهی؟
تو ای آدم تو را من دوست می دارم، تو هستی بنده من،
هزاران بار گر بد کرده باشی، تو را من باز می خوانم.
بیا با من و من را بهر خود از من بخواه، و من بر تو کفایت می کنم.
بیا با بندگانم مثل من با بندگانم باش، بیا برگرد، راه توبه را من باز می دارم.
چرا چیزی نمی گویی؟ چرا خوابی؟ چرا اینگونه بی تابی؟ چرا تنهای تنهایی؟
که این لحظه صدایی از زمین آمد!
صدای آدمی خفته، که دارد خواب می بیند، به یک لحظه خدا را خواب می بیند و می گوید خدای من، دو چشم خوب دادی من، ولی من هر چه دیدم بود، مخلوق، خدایا، خالقم را من ندیدم!
ندایی آمد از آن سوی عالم:
که ای آدم، تو خورشید و ستاره را ندیدی؟
تو مردن یا تولد را ندیدی؟
تو پاییز و بهاری را ندیدی؟
تو قرآن و نبی را هم ندیدی؟
برو با چشم دل یک لحظه من، بین و یا آیینه ای بر دار و خود، بین.
تو هستی بنده من، تو را من دوست می دارم.
تو را من از وجودم روح دادم، تمام آن ملائک را به پایت سجده دادم.
با سلام خدمت همه گندم خبرهای خوب.
بسیار ساده ور وان وزیبا بود مخصوصا جایی که می گوید
برو با چشم دل یک لحظه من بین و یا آیینه ای بردار و خود بین
احسنت
باعرض سلام و ادب و احترام خدمت دکتر دهمرده ی عزیز و دوستانی که در این سایت زحمت کشیده و مطالب زیبایی از جمله این دلنوشته ها را منتشر می کنند.
بسیار زیبا بود جناب دکتر
ان شاءالله موفق و پیروز باشید
شاگرد همیشگیه کلاس اخلاق شما.
عالی بود
عالی بود .
انسان نا خود آگاه گریه اش میگیره و چند صباحی از عالم مادیات و ولوله زمانه دور میشه. دستمریزاد علی یاورتان جناب دکتر
چرا چیزی نمی گویی؟ چرا خوابی؟چرا اینگونه بی تابی؟چرا تنهای تنهایی؟؟ مثل همیشه زیبا گفتین دکتر عزیز..بعضی وقتها اونقد غصه داریم ک دوست داریم همش خواب باشیم تا بتونیم اون رنج رو فراموش کنیم ولی بی تاب تر میشیم و اون غصه هرلحظه با ماست .غافل از اینکه خدا هست وخدا هست..ممنون دکتر.عالیییییی بود
سلام علیکم
از گندم خبری ها تشکرمیکنم.
دست شما درد نکند خدا قوت.
سعی کنید بیشتر از متن های امیدوارکننده برای مردمی که امیدشان را از دست داده اند بگذارید.
باز هم جای تشکر را دارد
خدا قوت
با سلام و عرض تسلیت خدمت شما
بسیار متن خوبی بود
از شما و نویسنده محترم تشکر میکنم
با سلام
بسیار زیبا بود و یاد این دعا افتادم ” خدایا ما را آنی به خودمان وامگذار و همیشه هوایمان را داشته باش اگر چه ما بی معرفتیهای فراوانی می کنیم”
با تشکر از دکتر عزیز
مثل همیشه زیبا بود دکتر مهربون..دلنوشته های قشنگ تون همیشه واقعیت رو بیان میکنه.تشکر از سایت گندم ک چنین متن های قشنگی رو میزارین..متشکرم
سلام
خوشمان آمد بد نبود اگر وقتش بیشتر بشه بهتر خواهدشد
خوشمان آمد
مثل همیشه زیبا بود.احسنت دکتر بزرگوار
خیلی زیبا بود
دکتر خیلی زیبا و دلنشین بود..همیشه دلنوشته هات قشنگه.. پیام یک بنده دلشکسته به خدا. خدایا ..جوری دستم را بگیر و بلندم کن که اطرافیانم بدانند ژست خدایی برازنده بنده خدا نیست.یادشان بماند همانگونه که دلم را شکستند با حرفهایشان تو آن بالا همه راشنیده ای .آری بدانند منم خدایی دارم.
عالی بود..همیشه بهترینی دکتر دلنوشته هات زیباست